پایگاه خبری تحلیلی رامسرنوین
  • گزیده اخبار :
  • یکشنبه ۱۸ آذر ۱۴۰۳ , Sunday 8 December 2024
    Ramsarnovin.ir
    آرشیو سایت





  • کد مطلب : 11232
  • تعداد نظرات : ۰ نظر
  • تاریخ انتشار خبر : ۱۵ خرداد, ۱۳۹۵ - ۰۵:۵۱
  • شما اینجا هستید :سیاسی > یادداشت
  •   

    او را حتماً باید دوباره شناخت

    امام با نگاهی الهی به عمق و ژرفای فساد پهلوی و مسبب اصلی حفظ آن نظام فاسد یعنی امریکا و انگلیس آگاهی داشت، و داده‌های مطنطنی چون انقلاب سفید نمی‌توانست تحلیل درست آن رجل آسمانی را به بیراهه ببرد.

    به گزارش نیمه پر رامسر، پس از کودتای ۲۸مرداد سال ۱۳۳۲، دیگر کسی نه انتقادی از شاه داشت، نه متعرض حکومت می‌شد. خفقان تمام مملکت را گرفته بود. امام اعلامیه‌ای بسیار شجاعانه داده بود که ورق را برگرداند.

    در اعلامیه رسمی و سراسری حضرت امام آمده: “شاه دوستی یعنی غارتگری؛ یعنی تجاوز به حقوق  مسلمین؛ یعنی شستن نشانه‌های اسلام؛ شاه دوستی یعنی تجاوز به احکام اسلام…، حضرات آقایان توجه داشته باشند، که در این شرائط تقیه حرام است و اظهار حقایق واجب. من اکنون قلب خود را برای سرنیزه‌های مامورین شما حاضر کرده‌ام، ولی برای زورگویی در مقابل جباری‌های شما حاضر نخواهم کرد…”.

    اعلامیه‌ی امام نشانه‌ی علنی شدن مبارزه بود و زمینه ساز قیام خرداد ۱۳۴۲٫

    شاه نیز در ادامه تلاش‌های خود در جهت خنثی سازی مبارزات روحانیت به رهبری حضرت امام، به قم رفت. قبل از ورود شاه به قم مردم دو طاق نصرت را، که ماموران در میدان زده بودند، به آتش کشیدند. روز ورود شاه هم تمام مغازه‌ها تعطیل شد. حتی تاکسی‌ها هم در شهر تردد نمی‌کردند. به همراه شاه ۳۰۰ تا ۴۰۰ دستگاه اتوبوس مملو از کارگران را آورده بودند که از شاه استقبال کنند. در بین استقبال کنندگان حتی یک روحانی هم دیده نمی‌شد، حتی یزدی‌ها هم آن روز شال سفیدشان را که به طور سنتی دور سرشان می‌بندند، باز کرده بودند تا شباهتی به معممین نداشته باشند. شاه در اوج عصبانیت و تبختر فرعونی در سخنرانی روز ۴بهمن ۱۳۴۱قم خطاب به روحانیت گفت: “از هزار سال پیش یا بیشتر فکرشان تکان نخورده، امروز دین مفت خوری از بین رفته، ولی برای اینها چه فرقی می‌کند. من این روحانیت را صد برابر بدتر از توده‌ای‌های خائن می‌دانم”.

    پروفسور ژان برنار پزشک مخصوص دربار می‌گوید:” ایادی، فرق چاقوی جراحی را از بیلچه‌ی باغبانی نمی‌داند”.

    شاه در ادامه می‌گوید: “امروز به شما می‌گویم که نه در تجربه و نه در عمل، هیچ کس نمی‌تواند ادعا کند که بیش از من به خداوند و ائمه‌ی معصومین نزدیک‌تر است”. این سخنان در شرائطی گفته می‌شد که شاه جوان بعنوان فاسدترین و عیاش‌ترین حاکم اسلامی در زن‌بارگی، شهوت‌رانی و خوشگذرانی شهره بود و در مخالفت عملی با اسلام و اعتقادات اسلامی همچون غلام حلقه بگوش، دست بسته مجری سیاست‌های دین‌ستیزانه انگلیس و امریکا بود. او کشور را در اختیار مزدوران بیگانه بویژه بهائیان قرار داده بود، که در راس آنها امیرعباس هویدا نخست وزیر قرار داشت. بهائیان صهیونیست همه کاره کشور بودند. بعنوان مثال ارتشبد فردوست نزدیک‌ترین و همدم شاه از فردی بنام “ایادی” بهایی نام می‌برد و می‌گوید:” یک بار شغل‌های این “ایادی” را شمردم، دیدم هشتاد شغل رسمی دارد که قطعا بخشی از چیزهایی بود که من از این بهایی می‌دانستم. رئیس کل بهداری ارتش و مسئول ورود و خروج کلیه‌ی امکانات بیمارستانی در ایران، درجه گذار پرسنل ارتش از گروهبان تا سپهبد، رئیس اتکای ارتش و نیروی انتظامی، رئیس سازمان دارویی کل کشور، رئیس شیلات جنوب و…”.

    شاه برای حفظ رژیم پوسیده شاهنشاهی به دستور رئیس جمهور امریکا اصلاحاتی را در دستور کار قرار داد که در راس آنها “اصلاحات ارضی و انقلاب سفید شاه” بود.

    پروفسور ژان برنار پزشک مخصوص دربار می‌گوید:” ایادی، فرق چاقوی جراحی را از بیلچه‌ی باغبانی نمی‌داند”.

    شاه برای حفظ رژیم پوسیده شاهنشاهی به دستور رئیس جمهور امریکا اصلاحاتی را در دستور کار قرار داد که در راس آنها “اصلاحات ارضی و انقلاب سفید شاه” بود. امام در مقابل این عوامفریبی، تنها کسی بود که به مخالفت با آن برخاست و با اعلامیه‌هایی در تمام شهرهای کشور توطئه امریکا و شاه را افشاء کرد. امام در اعلامیه آورده: “اساسا رفراندوم در قبال اسلام ارزشی ندارد”. مردم نیز به ندای امام لبیک گفتند. انتخابات در میان دریای پول و خرید آراء برگزار شد. نتائج رفراندوم بسیار مضحک و عجیب بود. شاه اعلام کرد: “بیش از ۹۹درصد مردم به رفراندوم رای مثبت دادند”.

    در قضیه‌ی انجمن‌های ایالتی و ولایتی و رفراندوم و لوایح شش گانه، آیت الله بهبهانی مقابل اقدامات شاه ایستاد و مخالفت کرد. شاه به او بی ادبانه پیغام داد: “دستور می‌دهم ریشت را خشک خشک بتراشند!”. آیت الله بهبهانی هم پاسخ داد: “در زمان مصدق وقتی عازم خارج بودید، من به دربار آمدم و مانع رفتن‌تان شدم. یادم نمی‌رود طرفداران مصدق چقدر به صورتم آب دهان انداختند، هنوز رطوبت آنها خشک نشده است؛ لذا احتیاجی به خشک تراشیدن ریشم نیست!”.

    محمدرضا همچون پدرش، فردی بغایت مستبد و ضددین و اسلام بود. با هرچه که رنگ و بوی معنویت داشت، علی‌رغم حفظ ظاهر لفاظانه، به مخالفت جدی می‌پرداخت. دستور داده بود برای شکستن حرمت‌ها، زنان بی حجاب و نیمه عریان را در محل‌های مذهبی بگردانند. به مزدورانش گفته بود که به محجبین توهین کنند. آنها حجاب را پوششی ارتجاعی خوانده و آن را نشانه‌ی ارتباط نامشروع معرفی می‌کردند. حتی به زنان چادری تهمت صیغه‌ای بودن می‌زدند. آن قدر فضای حاکم مسموم بود که برخی از زنان باحجاب، حجاب خود را ترک کردند. این در حالی بود که در محافل باصطلاح متجددشان، روابط نامشروع فراوان بود و قبحی نداشت.

    در قضیه‌ی انجمن‌های ایالتی و ولایتی و رفراندوم و لوایح شش گانه، آیت الله بهبهانی مقابل اقدامات شاه ایستاد و مخالفت کرد. شاه به او بی ادبانه پیغام داد: “دستور می‌دهم ریشت را خشک خشک بتراشند!”.

    امام با نگاهی الهی به عمق و ژرفای فساد پهلوی و مسبب اصلی حفظ آن نظام فاسد یعنی امریکا و انگلیس آگاهی داشت، و داده‌های مطنطنی چون انقلاب سفید نمی‌توانست تحلیل درست آن رجل آسمانی را به بیراهه ببرد. یکی از اصول انقلاب سفید شاه، ایجاد سپاه دانش بود. ظاهر این طرح، که حکایت از ریشه کنی بیسوادی و اعزام سرباز معلمان به روستاها داشت، پسندیده و زیبا به نظر می‌رسید، اما با گسیل دختران بی حجاب و القاء شبهه‌های خطرناک، گسترش بی حجابی و ریشه کنی اعتقادات دینی تا حد زیادی مورد هدف شاه بود. به عنوان  نمونه، یک روز معلم سپاه دانش، یکی از بچه‌ها را صدا زد و جلوی کلاس آورد. به او گفت: “پای راستت را بیار بالا”. دانش آموز هم این کار را کرد. بعد به او گفت: “پای چپت را بالا بیار”. ولی او مجبور شد پای راستش را روی زمین بگذارد تا پای چپش را بالا بیاورد. معلم به او گفت: “گفتم هر دو پایت را بلند کن”. دانش آموز گفت: “آقا نمی‌شه”. معلم در این هنگام رو به بچه کرد و گفت: “تو که نمی‌توانی ده سانت دو پایت را از زمین بلند کنی، چطور می‌گویی پیغمبرت به معراج رفته؟!”.

    شاه به موازات اجرای طرح‌های عوامفریبانه اصلاحات، با شدت و قدرت قهریه روحانیت را مورد تهاجم قرارمی‌داد. قتل عام طلبه‌های فیضیه و کشتار ۱۵ خرداد، مشت آهنین شاه بود که به دستور امریکا به نمایش گذارده شد. امام بعد از جریان فیضیه گفت: “آن مردک(شاه) آمد در فیضیه حالا اسمش را نمی برم. آن وقت که دستور دادم گوش‌هایش را ببرند، اسمش را می‌برم”. رئیس ساواک تهران، سرهنگ مولوی، وارد زندان شد و با لحن قلدرمآبانه و زشتش به تمسخر گفت: “آقا تازگی دستور نداده‌اید گوش کسی را ببرند؟. امام سرش را آرام بلند کرد و با آرامش فرمود: “هنوز دیر نشده است”.

    محمدرضا همچون پدرش، فردی بغایت مستبد و ضددین و اسلام بود. با هرچه که رنگ و بوی معنویت داشت، علی‌رغم حفظ ظاهر لفاظانه، به مخالفت جدی می‌پرداخت.

    شاه مغرور از سرکوب بیرحمانه و آرام در قلع و قمع روحانیت و آسوده خاطر از اجرای هر طرحی که برای به فسادکشاندن جوانان، دختران و پسران و زنان و مردان این کشورلازم بود، در سال ۵۶ به برگزاری جشن هنر شیراز و نمایش‌های بسیار شرم آور پرداخت، که آنتوان پارسونز سفیر وقت انگلیس در ایران گفت: “من به خاطر دارم این موضوع را با شاه در میان گذاشتم و به او گفتم که اگر چنین نمایشی به طور مثال در شهر منچستر انگلستان اجراء می شد، کارگردانان و هنرپیشگان جان سالم به در نمی‌بردند، و شاه فقط خندید”.

    منفورترین رژیم

    امام، رژیم شاهنشاهی را منفورترین رژیم‌ها می‌دانست و این اعتقاد را برگرفته از فرمایش پیامبر اعظم(ص) ذکر می‌کرد که:”پست ترین نام نزد خداوند مالک الملک(شاهنشاه) است”.

    پهلوی‌ها، مظهر حکومت نفس‌های آلوده حیوانی در جهت گسترش ظلم و فساد و بی‌عدالتی بودند، همچنانکه همه فاسدان عالم و در راس آنان امریکا، اسرائیل غاصب و انگلیس از آنها حمایت می‌کردند، و امام؛ سمبل طهارت و پاکی‌ها، راستی‌ها، دین و خداخواهی‌ها و ستیزنده با هر التقاط‌گرایی‌ها بود. بعدها هایزر در مورد ایران شاهنشاهی نوشت: ” شاه یکی از بهترین‌ها برای ما بود. ایرانی که در یک منطقه کلیدی و استراتژیک واقع شده و مجبور است برای ایجاد یک نیروی دفاعی قوی میلیاردها دلار تسلیحات از ما بخرد. در این صورت دیگر امریکا نیازمند تشکیل نیروی واکنش سریع نخواهد بود و ایران می‌تواند منابع حیاتی امریکا در منطقه را تامین کند”.

    امام(ره)، سمبل طهارت و پاکی‌ها، راستی‌ها، دین و خداخواهی‌ها و ستیزنده با هر التقاط‌گرایی‌ها بود.

    برهمین اساس، روزنامه های رژیم اشغالگر قدس هاآرتص، سیکراهورشیت و داوارد در اکتبر ۱۹۷۸ پرده از حضور سربازان صهیونیست در قتل عام مردم ایران برای حفظ رژیم مزدور خود برداشتند؛ همان‌هایی که در جمعه‌ی سیاه، مردم مسلمان تهران را در میدان ژاله(۱۷ شهریور) به خاک و خون کشیدند، و در بعدهای دیگر، همگان با پی بردن‌های بیشتر به عمق کثافات و خباثت‌های شاه و رژیم‌های ضددین و مردم، به صحت و درستی دیدگاه‌های حضرت امام در دشمن شناسی ایمان آوردند که نه تنها شاه را، بلکه عامل اصلی نکبت و سیه بختی ملت‌ها یعنی امریکا و رژیم اشغالگر صهیونیستی را باید مورد هدف قرار داد و پیش‌بینی امروز بیداری ملت‌ها را کرده بود. هم اویی که الهی زیست، الهی تولا و تبرا جست، با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد آسمانی شد و برای همه عصرها الگو گردید،  که او مظهری از تبار ولایت فاطمی در پیمایش عاشقانه طریق علوی و امام و مقتدای فرزند شایسته خویش امام سیدعلی خامنه‌ای است. روحش با آل عباء محشور باد.

    خدای را به این آل‌الله سوگند که ما را عارفان و از لاحقان آنان قرار دهد.آمین یا رب‌العالمین

    محمد عباسپور

    بلاغ