اولین خط قرمز
تعیین نیازهای عملی کشور در صنعت هستهای و پیش بینی رسیدن به آنها در توافق جامع بود که افق آن در میزان غنیسازی رسیدن به ۱۹۰ هزار سو (قابلیت تفکیک تخلیص اورانیم ۲۳۵ از ۲۳۸) اعلام شده بود.
قاعدتا میبایست در توافق منتشر شده، مسیر توسعه زیرساختها و آمادهسازی امکانات برای آن دیده میشد که متاسفانه باید گفت این ملاحظه رعایت نشده است. به عبارت دیگر تیم مذاکره کننده ایرانی پذیرفته است که با کاهش ظرفیت موجود سانتریفیوژ نصب شده از قریب ۱۹ هزار سانتریفیوژ موجود در نطنز و فردو به ۶۱۰۴ سانتریفیوژ در این دو مرکز غنیسازی رسیده که در واقع با غیرفعال بودن هزار سانتریفیوژ آن در فردو ظرفیت ما به ۵۱۰۴ عدد سانتریفیوژ نصب شده و فعال در نطنز از نوع نسل اول کاهش خواهد یافت و طی ده سال زمان مورد توافق و اعمال محدودیت برنامههای هستهای با انجماد و عدم رشد زیرساختها و توسعه صنعتی بخش هستهای دیگر امکان بهره برداری و توسعه در بخش غنیسازی میسر نبوده و برخلاف ضرورت استقلال و خودکفایی ایران عزیز، هفت سال دیگر ـ پایان قرارداد با روسیه ـ نمیتوانیم سوخت مورد نیاز راکتور بوشهر را با توان مورد نیاز داخلی ۱۹۰ هزار سو – که در صورت تولید آن با نسل اول مورد توافق در بیانیه مشترک نیاز به توسعه زیرساخت و تولید، نصب و فعال سازی ۱۵۰ هزار سانتریفیوژ داریم که با تاسف در توافق لوزان مقرر شده است ایران فقط باید ۵۱۰۴ ماشین نسل یک فعال در نطنز داشته باشد. – تامین کنیم چه برسد به اینکه دولت محترم بخواهد در مسیر تحقق عملی قانون الزام دولت به افزایش ظرفیت نیروگاههای هستهای تا بیست هزار مگاوات برق– که نیازمند سه میلیون و هشتصد هزار سو قابلیت تفکیک در کشور است – مصوب مجلس و یکی از نتایج حاصله از تحقیق دو ساله انجام پذیرفته توسط یکی از موسسات وابسته به دانشگاه استنفورد آمریکا در سال ۱۳۵۳ تا ۱۳۵۵را اجرایی کند.
خط قرمز دوم
حفظ تاسیسات آب سنگین اراک بود که خوشبختانه تا حدودی رعایت شده است چرا که اصل آن مورد قبول اما منوط به تغییر قلب راکتور و بازطراحی آن شده است، که زمان آن معلوم و مشخص نیست. لذا خوشبینانه با تغییر در تکنولوژی آن و تحمیل هزینهای چند صد میلیاردی با تاخیری چندین ساله (تجربه تلخ راکتور ۱۰۰۰ مگاواتی بوشهر که تا پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن سال ۱۳۵۷ ، ۸۵ درصد آن ساخته شده بود و با عهدشکنی آلمانیها بالاجبار توسط روسها بازطراحی شد و قریب سه دهه تا بهرهبرداری آن به تعویق افتاد)، امکان بهرهبرداری آن فراهم خواهد شد.
خط قرمز سوم
حفظ فعالیت در تاسیسات صنعتی نطنز و فردو بود به این معنا که در آنها غنیسازی صنعتی یعنی تزریق گاز به سانتریفیوژ در مقیاس صنعتی انجام شود.
باید گفت این الزام در مورد نطنز با حذف ۶۵ درصد سانتریفیوژهای نصب شده – از جمله بیش از هزار سانتریفیوژ نسل دوم – تا حدودی مراعات شده اما درباره فردو خیر. آقای ظریف رسما اعلام کرد که سایت فردو از کارخانه ای صنعتی به محل تحقیقات فیزیک هستهای پیشرفته تبدیل میشود!
به اعتقاد بنده این تغییر ماهیت از تعطیلی و پلمپ آن نیز بدتر است؛ چراکه با برچیده شدن زیرساختهای صنعتی، در زمان مورد نیاز – مثلا نقض عهد طرف غربی – تقریبا بازگشت در زمان مناسب غیرممکن بوده و نیاز به زمان و هزینه بسیار دارد. ضمن اینکه اساسا چرا برای تحقیقات دانشگاهی باید چهل متر زیر زمین و زیر کوهی نود متری رفت و بیش از صد و سی متر ضریب اطمینان برای دسترسی ایجاد نمود؟! آمریکاییها و غربیها مکرراً دلیل حساسیت خود را نسبت به تاسیسات فردو عدم امکان انهدام و زدن آن اعلام نمودند و این در حالی است که بنا بر این بیانیه علاوه بر انهدام بسیاری از زیرساختهای آن بدستان خودمان با تغییر ماهیت و دلخوش نمودن خود به ابراز لفظ تحقیقات فیزیک هستهای پیشرفته بیدلیل هزینه گزاف و بالایی را به کشور تحمیل خواهیم کرد و در کنار آن خواست غربیها و در راس آنها آمریکاییها را در بالاترین سطح تامین خواهیم نمود. به راستی چرا با ملت رشید ایران صادقانه صحبت نمیکنیم؟
چهارمین ضابطه
به رسمیت شناخته شدن حق غنیسازی صنعتی برای ایران و امکان غنیسازی در داخل کشور بود، که در حد کمی بیش از ۵۰۰۰ دستگاه سانتریفیوژ محقق شده است. البته در این باره باید دقت شود که عدم توسعه ظرفیت غنیسازی صنعتی و نیز ارتقای فناوری دستگاههای مرتبط به مدت بیش از ده سال، زنجیره تولید داخلی را از تامین کنندگان مواد اولیه تا قطعه سازان این صنعت از بین خواهد برد که البته در صورت ضرورت با صرف هزینه و زمان زیاد بازگشت پذیر خواهد بود.
خط قرمز پنجم
خارج نشدن مواد غنی شده از کشور بود که ـ با کاهش سقف انباشت حدود نه هزار کیلوگرم مواد ۵ درصد موجود به سیصد کیلوگرم مواد ۷۶/۳ درصد و اکسید مابقی آن ـ مورد مداقه مذاکره کنندگان قرار گرفته است و این درحالی است که علاوه بر سقف پایین مورد توافق، برای توسعه و دانش هستهای و ایجاد زمینه بهره برداری از این فن آوری در سایر حوزهها از قبیل هوا و فضا، صنعت و دریانوردی و دیگر حوزههای صلح آمیز مرتبط به فن آوری هستهای که نیازمند افزایش قابلیت و توانمندی سقف غنیسازی است، با این توافق در این جهت هم کشور خسران خواهد دید.
ششمین ضابطه
برای مذاکره کنندگان آن بود که امکان تحقیق و توسعه در کشور چه در ماشین آلات چه در فناوریهای مرتبط روز فراهم باشد که متن منتشر شده توسط وزیر امور خارجه کشورمان حاکی از مجوز توسعه در بخش ماشینهای سانتریفیوژ تا سطح ir-8 است؛ اما باید اذعان کرد، توسعه ماشین آلات و فناوری وقتی اثربخش خواهد بود که بتوان آن را در مقیاس صنعتی آزمایش نمود که متاسفانه امکان آن تا بیش از ده سال با این توافق فراهم نیست. هنوز فراموش نکردهایم با اینکه در نسل دوم ir-2 ما به تولید صنعتی رسیدیم و زنجیره ۱۶۴ تایی آن در سالن s8 نطنز راه اندازی شد و در گود غنیسازی همین مرکز نیز هزار عدد آن نصب گردید لیکن بعلت گاز دهی به زنجیره ۱۶۴ تایی و بهانه وجود ناخالصی در خروجی این ماشینها جلوی گازدهی به هزار سانتریفیوژ نسل دوم نصب شده گرفته شد. علیالقاعده بطور طبیعی بسیاری از اشکالات در مسیر تحقیق و توسعه ماشین آلات در مقیاس صنعتی آن رخ مینماید و در مدل آزمایشگاهی به ظرایف و اشکالات صنعتی آن نمیتوان پی برد. علاوه براینکه متاسفانه این توافق بسیاری از ظرفیتهای فکری با انگیزه از خدمتگزاری در این عرصه را محروم خواهد کرد چرا که زمینه تحقیق آزمایشگاهی بدون امتحان در مقیاس صنعتی انگیزهای برای نیروهای پرتوان و دانشمند داخلی بجا نخواهد گذاشت و بی شک این سرفصل توافق را به عرصه ای نه چندان جدی تبدیل خواهد نمود و فراتر از آن با انجماد ده تا پانزده ساله صنعت غنی سازی، دانش هسته ای امروز ما که فاصله ای جدی با سطح دانش جهانی دارد را نیز حسب ظاهر ده یا پانزده سال ولی عملاً بعلت سرعت رشد دانش در رقابت جهانی، ده ها سال عقب نگه خواهد داشت.
خط قرمز هفتم
دو مرحلهای نشدن توافق به معنای عدم تفکیک کلیات از جزئیات بود. با ملاحظه مفاد بیانیه منتشر شده فهمیده میشود که این ضابطه رعایت نشده است؛ چراکه با تغییر اسم و پافشاری بر آن نمیتوان از زیر بار مسمی شانه خالی کرد. متنی که حاوی کلیات و برخی جزئیات است و دائما از تعهدات الزامآور دوطرف صحبت میکند، نمیتواند تنها یک بیانیه مطبوعاتی مشترک باشد و قطعا توافقی البته امضا نشده است. مگر اینکه وزیر محترم امور خارجه بیان کند که همه جزئیات و کلیات همین است که منتشر شده و لذا تک مرحله ای است! که البته تاکنون برعکس آن را بیان کردهاند و این درحالی است که در بیانیه خطوط تعهدی دوطرف آورده شده است؛ یا جناب آقای عراقچی درباره بیانیه مطبوعاتی مشترک که در لوزان قرائت شد، گفتند” هیچ بار حقوقی ندارد ولی بار سیاسی دارد.”
الزام هشتم
شفاف و غیرقابل تفسیر بودن توافق بود. نیازی به توضیح ندارد که این الزام با توضیحات متفاوت و متون مغایری که از سوی طرفین منتشر شده و هریک بر گفته خود تاکید دارد نمیتواند رعایت شده تلقی شود، هرچند ما متن اصلی را متن وزیرخارجه خود بدانیم که فعلا می دانیم ولی اشکال جدی متن مورد قبول جناب آقای ظریف هم این است که موضوعات و تعهدات ایران شفاف بوده ولی در خصوص تعهدات طرف مقابل مبهم و غیرشفاف نکاتی ذکر شده است که بی شک این موضوع مشکلات پیش رو را صدچندان خواهد کرد.
خط قرمز نهم
برگشت پذیر بودن تمامی تعهدات ایران بود. همانطور که گفته شد این خط قرمز درباره فردو و تغییر و کاهش اورانیم ذخیره شده در کشور اصلا رعایت نشده است، و درباره سایر تعهدات نیز با زحمت بسیار میسر خواهد بود، چرا که جمع کردن سانتریفیوژها در نطنز و یا تغییر هسته راکتور اراک، برای شروع مجدد، نیاز به سالها زمان دارد.
ضابطه دهم
عدم ورود به موضوعات غیرهستهای است. اگرچه در متن منتشر شده از سوی وزارت خارجه ایران هیچ نشانهای مبنی بر تخطی از آن به چشم نمیخورد ولی در اظهارات طرف مقابل نکاتی بسیار خطرناک مطرح شده است که زمینه ساز ورود غیرمسوولانه آنها به سمت سایر حوزه های اقتدار نظام اسلامی است. این نکات نیازمند پاسخ قاطع مقامات دولتی و تیم مذاکره کننده ایرانی و اقدامات عملی باطل نمودن اظهارات و دسیسههای محور غربی است که با کمال تعجب مذاکره کنندگان ایرانی منفعلانه در داخل کشور به رد ظاهری اظهارات طرف غربی پرداخته و از مردم درخواست اعتماد به خودشان را می نمایند بدون اینکه در سطح مجامع بین المللی تحرکی در مقابل این گزافه گوییها داشته باشند.
خط قرمز و الزام یازدهم
شفافیت در چارچوب معاهدات بین المللی و حفظ چارچوب امنیتی و منافع ملی است که در این خصوص نیز به هیچ وجه در بیانیه رعایت مصالح و قانون صورت نگرفته است، بطوری که در این توافق با قبول موقت پروتکل الحاقی و وعده تصویب آن و بالاتر از آن قبول چارچوب های نظارتی سخت گیرانه و ویژه برای سالیان طولانی ضمن ایجاد زمینه بهانهجویی بدست دشمنان این کشور عملاً مصالح امنیتی جامعه را نادیده انگاشته و ضررهای بسیاری را متوجه کشور خواهد کرد.
خط قرمز دوازدهم
که عملا مهمترین مطالبه مردم از مذاکره کنندگان نیز بوده و هست ـ لغو یکجای تمامی تحریمهای ظالمانه علیه ملت ایران آنهم بصورت جزئی از توافق و نه نتیجه آن است؛ به این معنی که لغو تحریمها منوط به اقدامات ایران نباشد و همزمان با اجرای تعهدات ایران تحریمها لغو گردد. از آنجا که هنوز زمان اجرای تعهدات دوطرف مشخص نشده است، با اعتماد به اظهارات مقامات مذاکره کننده خود و نیز قول صریح رییس جمهور محترم، خوش بینانه میپذیریم که این اتفاق رخ خواهد داد. اما نمیتوانیم تردیدهای جدی خود را در این باره اظهار نداریم که لغو تحریمها را مشروط به راستی آزمایی انجام تعهدات ایران کرده اند و متاسفانه متقابلاً تضمین انجام رفع همه تحریم های هسته ای و لغو قطعنامه های ظالمانه شورای امنیت در بیانیه مبهم بوده و ناظر بی طرفی نیز برای ارزیابی طرف غربی در عمل به وعده ها و توافقات فیمابین معلوم نشده است؛ در حالی که آژانس که ارتباط نادرست آن با آمریکا و متحدان غربی او معلوم است می بایست انجام تعهدات ایران را تایید نموده و سپس تحریم ها لغو شود.
ب) فرصتها و بایدها پیش رو؛
مهمترین نکته ای که باید به آن توجه کرد، ضرورت توجه همه مسوولان به نقش بی بدیل رهبر معظم انقلاب در این مسیر است. انجام مذاکراتی چنین سخت و سنگین بدون راهنماییهای دقیق و بیانات علنی و قاطع، هوشمندانه و منطقی ایشان، قطعا هیچ دستاوردی ـ چه حداکثری از دید موافققان توافق و چه حداقلی از دید منتقدان آن ـ برای ملت ایران به دنبال نمیداشت و در آینده نیز نخواهد داشت؛ لذا شکر این نعمت بر همه مسوولان و مردم ـ خصوصا تیم مذاکره کننده ـ لازم است.
نکته دوم
شفاف شدن بیش از پیش دلایل بیاعتمادی مردم ایران به هیات حاکمه آمریکاست. اگر قرائت مذاکره کنندگان خود از بیانیه را بپذیریم که در این نوشتار بنا را خوش بینانه بر آن گذاشتیم، تناقض گفتار و رفتار آمریکاییها از دقایقی پس از اعلام توافق عملا به معنی دروغگویی و عهدشکنی آمریکاییها خواهد بود و چهره کریه شیطان بزرگ را آشکار تر نموده است.
نکته سوم
شفاف شدن دروغگویی چندین ساله دشمنان ملت ایران مبنی بر ساخت سلاح هستهای توسط جمهوری اسلامی ایران است؛ چراکه به زعم آنها اگر ایران سلاح هستهای را بازدارنده میدانست و به دنبال آن بود قطعا به هیچ قیمتی حاضر به عبور از آن نبود. علاوه براینکه بازرسیهای فراقانونی آنها نیز هیچ چیز را برای بهانهجویی بدست دشمنان کینهتوز مردم مسلمان ایران بویژه آمریکا نداد و سندی بر صداقت و حقانیت نظام اسلامی شد. این مقطع نیز با شفافسازی و ابهامزدایی فرصت جدی برابر انقلاب اسلامی در اشاعه قدرت نرم در سراسر جهان را بیشتر از گذشته فراهم نموده که باید آن را غنیمت شمرد و از فضای موجود بهره جست.
نکته چهارم
الگو شدن ملت ایران در ارائه مدل موفقی از مقاومت در پیشگاه ملتهای مستضعف و مسلمان منطقه و جهان است. ایران اسلامی به موازات پیشبرد اهداف الهی و انسانی خود در کمک به مستضعفین عالم و مواجهه با مستکبرین، توانست آنها را وادار به پذیرش حق پیشرفت هسته ای خود نماید؛ اگرچه سرعت آن کند میشود که در این خصوص می بایست حداقل محدودیت را با شفافسازی منطقی و اطمینان آور پذیرفت.
نکته پنجم
اینکه کشورهای غربی با به رسمیت شناختن حق غنیسازی برای ایران، عملا ایران را به عنوان یک قدرت برتر هستهای پذیرفتهاند و این فرصت مناسبی برای دولت است تا کشورمان را در مجامع بین المللی خصوصا شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی در جایگاه شایسته خود بنشاند. تلاش برای عضویت دائم ایران در شورای حکام حداقل اقدام در این راستا ارزیابی میشود.
نکته ششم
فرصتی است که برای مجلس شورای اسلامی فراهم شده تا مبتنی بر اصول ۷۷ و ۱۲۵ قانون اساسی، قبل از امضای این توافق الزامآور بینالمللی آن را تدقیق و تصویب نماید. اگر ورود مجلس در زمان مذاکرات به هر دلیلی پذیرفته نمیشد، در تعیین جزئیات توافق ـ خصوصا بحث اجرای پروتکل الحاقی و سایر تعهدات ایران ـ ورود مجلس هم عین قانون اساسی و یک ضرورت است و کمک کار دولت نیز خواهد بود؛ لذا تشکیل کمیته ای تخصصی برای این موضوع در مجلس برای سه ماه آتی و تعیین دقیق تعهدات ایران و طرف های مقابل در مجلس برابر اصل ۷۷ و بخصوص ۱۲۵ قانون اساسی و تفسیر شورای محترم نگهبان از آن بسیار ضروری است.
نکته هفتم
که به نظر بنده بسیار مهم است آنکه آسیب اجتماعی ناشی از به رای گذاشتن حق هسته ای ملت ایران در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم در این بیست ماه با تدبیر رهبر معظم انقلاب بازسازی شده و لزوم برخورداری ایران از فن آوری صلح آمیز هسته ای مجددا به خواسته و شعار قاطبه مردم ایران با هر گرایش سیاسی مبدل شده است. این امر را باید پاسداشت و بر آن تاکید ورزید.
نکته هشتم
بی شک بخشی از کوتاه آمدن حداقلی نظام سلطه در توافق مربوط به آن حرکت جدی و الهام بخش در حمایت از حرکت های مردمی الهام گرفته از انقلاب اسلامی در مقابل دولت های دست نشانده آمریکا و یا تروریسم دولتی و غیر دولتی مورد حمایت آمریکا و متحدانش در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقاست که باید آن را پاس داشت و به تقویت آن پرداخت.
نکته نهم
فرصت کسب شده برای پیگیری جدیتر خلع سلاح هستهای جهانی خصوصا قطع ید رژیم غاصب صهیونیستی از داشتن سلاح هستهای است. آمریکا با داشتن هفت تا ده هزار کلاهک هستهای و اسرائیل کودک کش با ۲۵۰ تا ۴۰۰ کلاهک هستهای امروز در موضع مطالبهگری هستند در حالی که فرصت کسب شده باید محلی برای قیام عمومی کشورها و مجامع حقوقی در حرکت به سمت جهانی عاری از سلاحهای هستهای و کشتارجمعی قرارگیرد.
اما نقاط تهدید و نبایدهای مبتنی بر آن نیز بسیار مهماند.
نکته اول
در این باره، احتمال برآورد اشتباه و غلط دشمنان ملت ایران از نتیجه مذاکرات است که بخواهند وانمود کنند یا عدهای در داخل گمانه آنها را تقویت نمایند که فشار تحریم و زور عامل مذاکره از سوی ایران بوده است. حداقل پاسخ به این خیال خام، وضعیت اسفبار آمریکا و هم پیمانان منطقه ی آن است که برخی ملتها تنها با الهام گرفتن از الگوی انقلاب اسلامی اینچنین دست استکبار را زیر سنگ بیداری اسلامی قرار دادهاند.
نکته دوم
احتمال غفلت از ساخت درونی کشور توسط مسوولان اجرایی کشور است که متاسفانه در بخشهایی از دولت اعتقاد و التزام عملی به سیاستهای اقتصاد مقاومتی و اقدامات جدی برای ایجاد مصونیت درون زاد و بی اثرکردن حربه دشمنان ملت رشید ایران دیده نمیشود.
نکته سوم
تنزل موضوع مذاکرات هستهای به خواستههای جناحی و انتخاباتی است. زمزمه برگزاری جشن برای نتایج این مذاکرات از سوی حامیان دولت و همفکران سیاسیاش تنها در همین چهارچوب ارزیابی میشود، چراکه اساسا خوشحال نشان دادن خودیها از توافقی که بالاخره با دادن امتیازات بسیاری به دست آمده نمیتواند ذوق زدگی مفرط ایجاد کند و آدرس غلط به دشمن خواهد داد.
نکته چهارم
ضرورت پرهیز موافقان سیاسی دولت از جوزدگی مزمن و همچنین پرهیز مخالفان سیاسی دولت از ایجاد جو سرخوردگی و افسردگی است؛ چراکه نه از آرمانهای انقلاب کوتاه آمدهایم و نه کسی جسارت تدارک جام زهری دیگر را خواهد داشت. همچنانکه میتوان گفت قطعا امکان رسیدن به توافق بهتر هم میسر بود و نتیجه کنونی براساس بضاعت این دولت بود و در ماههای آتی میبایست این کاستی توسط نمایندگان مجلس شورای اسلامی و سایر مسئولان منجمله مذاکره کنندگان هستهای جبران شود. تداوم این دوگانه ذوق زدگی و سیاه نمایی، نتیجه ای جز دوقطبیسازی هلاک کننده منافع درازمدت ملت ایران به دنبال نخواهد داشت.
نکته پنجم
آنکه احتمال جدی می رود نظام سلطه پس از لغو تحریمهای مرتبط با برنامه هستهای ایران، همان تحریمها را مجددا به بهانههای واهی جدید نظیر نقض حقوق بشر، تروریسم و برنامه موشکی ایران احیا و به اجرا گذارد؛ این مسالهای است که باید مورد توجه همه مسئولان بویژه دولتمردان و تیم مذاکره کننده ما بوده و تضمینهای لازم در خصوص جلوگیری از این شیطنت اخذ شود.
نکته ششم
عدم فضای شفاف و صریح و صادقانه در بیان واقعیتهای تلخ و شیرین این توافق اولیه است که خود مشکلات جدی بعدی را ایجاد خواهد کرد.
بیان نادرست برخی از اعضای تیم مذاکره کننده و بخصوص بیان ریاست محترم جمهوری در دستیابی به شعارهای انتخاباتی چرخش همزمان سانتریفیوژ با گردش چرخ کارخانجات و یا کسب همه خواستههای مشروع ایران در توافق سبب خواهد شد که هم زمینه فشار طرف غربی برای سه ماه آینده بالا رفته و توفیقات کم توافق را نیز کمتر نماید و هم با عملی نشدن وعدهها در آینده نه چندان دور میان مردم عزیزمان یاس و نا امیدی و در بین ملل جهان چهره مشعشع مردم شریف ایران را بعنوان یک شکست خورده ملکوک کند.
نکته هفتم
اعتماد مجدد و چند باره به طرفهای مذاکره کننده بویژه آمریکاست. چرا در روند مذاکرات از شکاف بین شرق و غرب (روسیه و چین در مقابل آمریکا و سه کشور اروپایی) استفاده کافی نشد تا منافع بیشتری نصیب ایران شود؟ در توافق ژنو ما صادقانه به تعهدات خود عمل کردیم و طرف مقابل تعهدات کم خود را نیز ناقص انجام داد و به بهانههای مختلف از تعهداتش طفره رفت، لذا قابل تامل است که چرا تیم مذاکره کننده از گذشته عبرت نگرفته و مسیر درستی را برای محکم کاری و شفافسازی درست و دریافت تضمینهای اساسی انجام تعهدات طرف مقابل طی نمیکند؟!
نکته هشتم
ریاست محترم جمهوری در نطق خویش صحنه رخ داده در توافقات را وفق مراد خواندند و آرزو کردند در سایر حوزهها نیز با همکاری بینالمللی مشکلات را مرتفع نمایند. این تحلیل نادرست و برداشت غیرواقع از اتفاق رخ داده در توافق اگر بخواهد به حوزههای دیگر مورد نظر نظام سلطه تسری یابد، راه مداخله جدی آنان را در ایران اسلامی، منطقه و جهان باز خواهد کرد، لذا از ابتدا باید با واقعبینی مکر و حیله مزورانه آمریکا را دید و با خوش باوری شعار نداد و آرزوهای خویش را بعنوان دستاورد بر زبان نیاورد.
نکته نهم
ارتباط مستقیم رفع مشکلات کشور با تفاهم هستهای و شرطی نمودن جامعه برای عدول از مواضع آرمانی دیگر به بهانه رفع مشکلات است؛ ضروریست مسئولان دولتی در اظهارنظرها و اقدامات خود دقت نموده و بی پروا مسیر مورد نظر دشمنان کشور و رسانههای بدخواه مردم رشید ایران را هموار نکنند.
توجه به این نکته ضروریست که تیم مذاکره کننده با داشتههایی مذاکره کرد که ملت رشید ایران با هزینه زیاد به دست آورده است و خونهای مظلومی به پای پیشرفت فنی و صنعتی ایران در زمینه هستهای ریخته شده است، لذا همگان باید بکوشند تا با پاسداشت عزت و عظمت ملت ایران و نگه داشت خون بهای پرداخته شده مسیر پیش رو را با نرمشی قهرمانانه به سمت آرمانها طی کنند.
در پایان ضمن آرزوی مجدد انجام توافق عادلانه و شرافتمندانه که حقوق ملت ایران و عزت ایشان حفظ شود، معتقدم میبایست تیم مذاکره کننده به سوالات زیادی در خصوص دلایل عدم رعایت بسیاری از خطوط قرمز پاسخ داده و از بیان جملات کلیشهای خودداری کنند، گرچه مطمئناً ارائه توضیحات تفصیلی در افکار عمومی بخصوص نخبگان، رسانهها و بویژه مجلس شورای اسلامی نیز مطالبه خواهد شد.