یادداشت
گزارش و گفتگو
کودک و نوجوان
مقاله
آرشیو سایت
طنزنامه بلاغ
داداشش ناراحت میشه!
سرباز وظیفه عراقچی یک سنگ نسبتاً بزرگ را به سمت علوی پرتاب کرد و وقتی خواست سنگ دوم را پرتاب کند، سرباز وظیفه صالحی پیشانیش را بوسید و گفت: دعوا نکنید وگرنه استاد مشایخی از ایران میرود و سگ و گربۀ هنرمندان دق میکنند و میمیرند و به هنر مملکت لطمه وارد میشود.