دیروز آذین، دختر ده ساله که تنها بازمانده این جنایت بود، همراه مادربزرگ و پدربزرگش درحالی که دستانش باندپیچی شده بود، برای تحقیقات به شعبه ششم بازپرسی دادسرای جنایی تهران آمد و گفت: آن شب پدرم در حجره محل کارش بود. نیمه شب صدای جیغ مادرم را شنیدم. چراغ را که روشن کردم، مرد قدبلندی که کت به تن داشت، کلاهگیس به سر و صورتش را پوشانده بود، دیدم که با مادرم درگیر بود و او را کتک میزد و زخمی کرده بود. به سمتش رفتم. پای آن مرد را که گرفتم کلاهگیس و پارچه از چهرهاش افتاد. فهمیدم عمو احمد است. او ما را با چاقو زد و فرار کرد. بیهوش شدم و وقتی بههوش آمدم ماموران در خانه ما بودند. در بیمارستان به یک مامور گفتم عمویم ما را زخمی کرده است.
دختر ۱۰ ساله ادامه داد: چند بار تحتعمل جراحی قرار گرفتم و یک ماه در بیمارستان بستری بودم. کابوس آن شب هنوز با من است. ۴۰ روز بعد از ماجرا زمانی که مرخص شدم و به خانه پدربزرگم در سنندج رفتم، آنها مرا به گورستان شهر بردند که فهمیدم مادر و خواهرم فوت شدهاند.
دختر نجات یافته ادامه داد: سه ماه پیش عمویم با زنی به خانهمان آمده بود. مادرم که پی به ارتباطشان برد، مانع حضورشان در خانه شد و هردو را بیرون کرد. عمویم میگفت حالا که آبرویم را میبری و ما را بیرون میکنی تو را میکشم. مادرم تلفنی موضوع را به زن عمویم گفت. دیگر از عمویم خبری نبود تا اینکه آن شب آمد و این جنایت را رقم زد. برای عمویم قصاص میخواهم.
مادربزرگ و پدربزرگ آذین نیز برای قاتل دخترشان درخواست قصاص کردهاند.