كتاب «ارتش سري روشنفكران» شامل «درآمد» و 2 بخش با نام هاي «بخش اول: علوم انساني؛ الهيات جنگ نرم» (4 فصل) و «بخش دوم: فلسفه كودتاي سرمايه داري» (3 فصل) است. درآمد كتاب با عنوان «جاسوسان در تهران» يك نماي كلان از «تاريخ انديشه سياسي معاصر» است كه به جريانات نوظهور برانداز تا سال 1389 خواهد پرداخت و شامل مجموعه مباحثي است كه آقاي فضلي نژاد شرح تفصيلي آن ها را در مجموعه مجلدات «تاريخ انديشه سياسي معاصر» پي خواهد گرفت. روايت حضور «فيلسوفان غربي» و نيز «روشنفكران جاسوس» مانند «آلن تورن»، «يورگن هابرماس»، «ريچارد رورتي»، «جان كين»، «جان هيك»، «تيموتي گارتن اش» و… از نقاط كليدي بخش درآمد كتاب است.
فصل اول كتاب با نام «از كاخ نياوران تا كاخ سفيد» به ماجراي يك عمليات سري در حوزه «جاسوسي آكادميك» با اسم رمز «پشه مالاريا» مي پردازد و نخستين رگه هاي «جنگ نرم» را در مذاكرات روساي سرويس هاي جاسوسي آمريكا، فرانسه و انگليس عليه ايران جست وجو مي كند. در اين فصل، اسناد حضور روشنفكران و فيلسوفان در سازمان CIA براي پيشبرد «جنگ هاي علم» (خصوصاً متفكراني مانند ريمون آرون، آيزايا برلين و… كه آثار آنان همچنان در حوزه علوم انساني و در دانشگاه هاي ايران تدريس مي شود) منتشر شده است. فصل دوم كتاب به يكي از «لايه هاي پنهان» در جنگ نرم كه تاكنون بازخواني نشده مي پردازد و خواننده با پروژه «ترجمه» براساس نقشه راه امنيتي غرب و نيز كارگزاران آن از «عزت الله فولادوند» تا «خشايار ديهيمي» آشنا مي شود. «هانا آرنت و سكولاريسم مقدس» عنوان فصل سوم كتاب است. مخاطبان پس از خواندن روايتهاي اصلاح طلبان درباره تاثيرپذيري از آثار «هانا آرنت» مي بيند كه چگونه يك «كودتاي مخملي» در بستر «علم سكولار» پديد مي آيد و چگونه از رهگذر اين تفكر، «آمريكا» و «اسرائيل» به «الگوهاي سرآمد» در ذهن اصلاح طلبان ايراني تبديل مي شوند. فصل چهارم با عنوان «كارگزاران انگليس در ايران» براي نخستين بار شكل گيري پديده اصلاحات در ايران را تحت تاثير «فلسفه انگليسي» از سال 1368 بازخواني مي كند و با ارجاع به مستندات متقن و اسناد سياسي به بازخواني عملكرد دولت هاي سازندگي و اصلاحات در تحولات سياسي كشور مي پردازد. اصلي ترين پيوندهاي سياسي- امنيتي اصلاح طلبان با سرويس هاي جاسوسي غرب خصوصا جاسوسان آكادميك انگلستان در فصل 4 براي مخاطبان ترسيم شده است.
بخش دوم كتاب كه داراي عنوان «فلسفه كودتاي سرمايه داري» و شامل 3 فصل «عصر خودفروشي روشنفكران»، «جاسوسي آكادميك و كودتاي سرمايه داري» و «شاه كليد انگليسي» است. در اين فصول خواننده به صورت روشمند هم با تاريخ فلسفه انگليس از زمان «س رفرانسيس بيكن» (پدر علم مدرن) تا دوران «جان لاك» (پدر تئوري جامعه مدني) آشنا مي شود و هم به صورت يك مقايسه تطبيقي، تشابه آراء سيدمحمد خاتمي، حسين بشيريه، سعيد حجاريان و… را با اين فيلسوفان مي بيند. مقايسه فلسفه كودتاي سبز انگليس در سال 1688.م با كودتاي سبز ايران در سال 1388 محور اين بخش است.
كتاب «ارتش سري روشنفكران» جلد اول از سري مجلدات «تاريخ انديشه سياسي معاصر» است. اين مجلدات در مجموعه كتابهاي «نيمه پنهان» به چاپ خواهد رسيد و جلد نخست آن به زودي توسط «انتشارات كيهان» روانه بازار كتاب خواهد شد. بي ترديد نقد انديشمندان و ديدگاه هاي خوانندگان گرانمايه بر عمق اين آثار خواهد افزود و «كيهان» از آراء و نظرات مختلف استقبال مي كند.
دفتر پژوهش هاي موسسه كيهان
ما از شر رضاخان و محمدرضا خلاص شديم، لكن از شر تربيت يافتگان غرب و شرق به اين زودي ها نجات نخواهيم يافت. اينان برپادارندگان سلطه ابرقدرت ها هستتند و سرسپردگاني هستند كه با هيچ منطقي خلع سلاح نمي شوند؛ و هم اكنون با تمام ورشكستگي ها دست از توطئه عليه جمهوري اسلامي و شكستن اين سد عظيم الهي برنمي دارند.
امام خميني(ره)، 7 دي 1360
روزهاي پاياني دهه 1370، هنگام تب وتاب برگزاري هشتمين دوره انتخابات رياست جمهوري سعيد حجاريان به ملاقات محرمانه اي با سيدمحمد خاتمي رفت. گرچه او همچنان از عوارض ترور نافرجامش در اسفند 1378 رنج مي برد، با اين حال به محض ديدن رييس جمهور با لحني گزنده و كلماتي بريده بريده گفت كه اصلاحات به سبب «فقدان نيروي اجتماعي» در حال فروپاشي است؛ چون شما از رهبري اصلاحات امتناع كرديد و اين چنين «جنبش، بي سر شد» و به زودي «اصلاحات» در ايران خواهد مرد.1 حجاريان از رئيس كابينه يك درخواست فوري داشت؛ اين كه خاتمي همزمان «نقش رهبر اپوزيسيون» را نيز بازي كند تا «جنبش نميرد» اما، او بي درنگ به حجاريان پاسخ داد كه «از سرنوشت بني صدر مي ترسد» و گفت: «من نمي خواهم مثل بني صدر شوم. چون بني صدر مي گفت در دنيا فقط من هستم كه هم رئيس جمهورم و هم رئيس اپوزيسيون.»2
پروژه اصلاحات يك «ايدئولوژي انگليسي» و «روياي آمريكايي» بود كه در كمتر از نيم دهه خاكستر شد و حجاريان خبر مرگ آن را به رئيس جمهور خاتمي داد، اما اسفند 1375 وقتي كه جيمز بيسكاتوري و ريوا ريچموند، معاون وزارت امور خارجه آمريكا و دستيار ارشدش مقدمه گزارش شوراي روابط خارجي را پيرامون رابطه «اسلام با علوم انساني سكولار» و «ارزيابي پروژه جامعه مدني در ايران» مي نوشتند،3 گويي خبري درباره پشتوانه نازل معرفتي و سرگشتگي هاي سياسي فعالان اين پروژه نداشتند. آنان آنقدر مجذوب مبالغه هاي تحليلگران مثلث سرويس هاي جاسوسي CIA، MI6 و موساد از قدرت فزآينده گروهي موسوم به «روشنفكران ديني» با محوريت عبدالكريم سروش و سيدمحمد خاتمي بودند كه با اشتياقي وصف ناپذير نتيجه گرفتند:
«ظهور «طبقه روشنفكر» در ايران كه آموزش هاي مدرن را ديده اند و با «علوم غربي» و «سنت هاي اسلامي» تا حدودي آشنا هستند، بخشي از يك حركت فراگيرتر جهت متلاشي كردن اقتدار ديني جمهوري اسلامي است… اين بحث كه «ايدئولوژي ديني» مانع تبعيت از «علم» است و قدرت سياسي را هم فاسد مي كند، در واقع شاخصه هاي ساختار حاكم در انقلاب ايران را زيرسوال مي برد… همچنين اين جريان مشروعيت هر نوع حكومت ديني را زير سؤال مي برد.»4