به گزارش نیمه پر ،به نقل از جویباران، حجت الاسلام اباذر فقیه جویباری، از شـاگردان ممتاز امام خمینی (ره) و یکی از مبارزان به نام دوران انقلاب در شهرستان جویبار و استان مازندران است که سابقه مبارزات انقلابی و فعالیتهای دینی و مذهبی فراوانی را در کارنامه درخشان ولایت پذیری خود ثبت کرد.
وی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز پا به پای ولایت و در منابر مساجد همچنان روحیه انقلابی خود را حفظ کرده و به فعالیت تبلیغ دین میپرداخت.
بعد از صدای شیپور جنگ، وی به همراه سایر رزمندگان و بسیجیان آن زمان به جبهههای حق علیه باطل رفت و به مبارزه با نیروهای بعثی پرداخت.
حال بعد از ۳۶ سال از پیروزی انقلاب اسلامی گرد پیری از راه رسیده و توان جوانی را از وی ربوده است اما باز هم این روحانی مبارز میگوید اگر توانی داشته باشم تا پایان زندگی خود و به هر نحوی که بتوانم در تبلیغ مسائل دینی کوتاهی نخواهم کرد.
بر همین اساس و به مناسب فرارسیدن دهه مبارک فجر به سراغ این پیر مبارز رفتیم، سن زیاد و توان کم بدنی زیاد فرصت خاطرهگویی و یادآوری گذشته را به وی نمیدهد اما این روحانی ولایتمدار با گشادهرویی به سوالات ما پاسخ داد.
حاج آقا لطفا خودتان را به طور کامل معرفی کنید.
با سلام و خدا قوت خدمت شما جوانان عزیز، بنده اباذر فقیه جویباری، فرزند مرحوم حاج عبدالصمد فقیه هستم، در سال ۱۳۱۳ هجری شمسی به دنیا آمدم.
در مورد تحصیلات حوزوی خودتان توضیح دهید و اینکه در چه سالی وارد حوزه علمیه شدید؟
بنده در سال ۱۳۲۱ وارد دبستان ابتدایی شدم و پس از اتمام کلاس چهارم ابتدایی به دلیل علاقه خاصی که مرحوم پدربزرگم به علما و روحانیون داشت، مرا خدمت مرحوم آقاشیـخ ابـوالقاسم منتـظری فرستاد.
مقداری از مقدمات را نزد ایشان آموختم و سپس به حوزه علمیه شهرستان ساری رفتم و در خدمـت مرحوم شیخ مصطفی صـدوقی تحصیل علوم را ادامه دادم و بعد از مدتی در حوزه علمیه بابل «صدر سابق و خاتم النبیاء فعلی» در محضر اساتید آن حوزه تحصیل کردم.
دروس حوزوی را به طور کامل در مازندران گذراندید؟
خیر، به شهر مقدس قم رفتم و در حوزه مقدس آن سرزمین پر خیر و برکت علاوه بر تحصیل به آموزش علوم حوزوی از فقه، اصول و فلسفه و علم کلام پرداختم.
اگر امکان دارد اساتید بزرگوار خود را معرفی کنید.
بیشتر درس خارج فقه و اصول را خدمت حضرت امام خمینی (ره) گذراندم و همچنین از محضر مرجع بزرگوار آیت الله العظمی نجفی اجازه روائی داشتم.
حاج آقا ! چطور وارد فضای سیاسی آن زمان و مبارزه با رژیم پهلوی شدید؟
پس از دستگیری امام خمینی (ره) و تبعید ایشان، در جلسهای با شرکت جمعی از بزرگان و اساتید در مسجد فاطمیه قم طبق ضرورت زمان، هر کدام به منطقه خود رفته و مهمترین کار لازم را با توجه به مقتضای زمان که آگاهی و بیداری مردم بود، انجام میدادیم.
فعالیتهای مبارزاتی قبل و بعد از انقلاب خود را برای ما توضیح دهید.
وظیفه اصلی ما در قبل از انقلاب روشنگری و آگاهی دادن به مردم بود و خوشبختانه به اندازه توان خود توانسیم این کار را در منطقه انجام دهیم.
اما بعد از انقلاب مدتی را در دادگاههایی که برای رسیدگی به املاک مورد اختلاف تشکیل میشد حضور داشتم، همچنین در دادگاه انقلاب بهطور موقت برای رسیدگی به بعضی از مسائل انجام وظیفه میکردم.
در همان سالهای اول انقلاب بود که جنگ تحمیلی علیه ایران شروع شد و بنده نیز همانند سایر رزمندگان به همراه ارتش، در خط مقدم جبههها حاضر شدم و در کنار رزمندگانی که با خون خود در مقابل دشمن استقامت میکردند، به وظیفه دینی و شرعی خود عمل کردم.
بعد از آن مدتی را در خدمات درمانی نیروهای مسلح و امور اسلحه و مهمات که در ارتباط با وزارت دفاع بود به انجام وظیفه پرداختم.
درکنار همه این مشکلات و دغدغهها در امور فرهنگی و تبلیغاتی فعالیت زیادی داشتم که خوشبختانه این فعالیتها با کمک جوانهای پاک انقلابی و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تا به امروز ادامه دارد.
با توجه به فرصت اندک یکی از خاطرات بهیادماندنی خود را از دوران مبارزات انقلابی خود در شهرستان جویبار برای ما تعریف کنید.
اولین تظاهرات علیه رژیم شاهنشاهی در جویبار قبل از انقلاب و در سال ۱۳۵۶ آغاز شد، قبل از شروع حرکت جنبش ضدپهلوی و ضدرژیم در شهرستان یکی از بزرگان شهر طی تماسی به بنده گفتند که از این حرکت دست بردارید و اگر آبروی خود را میخواهید این کار را نکنید و من در جـواب گفتم: «در این شرایط، به جای همراهی کردن، تهدید میکنید؟ اگر شما نیایید من به دنبالتان میآیم و بعد آبروی شما میرود.» بعد از مدتی مشاهده کردم که این افراد در راهپیمایی حضور پیدا کردند.
قبل از این که اولین تظاهرات را علیه رژیم پهلوی در جویبار شروع کنیم، سربازی با سلاح جلوی مردم را گرفت و گفت: «اگر کسی حرکت کند و جلو بیاید ما لباس را از تنش در میآوریم و او را به آتش میکشیم.»
دیدم که مردم ترسیدند و به عقب رفتند، برای اینکه جلوی این ترس مردم را بگیرم خودم شروع به حرکت کردم و جلو آمدم و به آن نظامی گفتم: «منتظر چه هستی؟ چرا لباس از تنم در نمیآوری و مرا به آتش نمیگیری؟» چیزی نگفت و مردم هم پشت من حرکت کردند و پیش رفتند.
در طول مدت اعتراضات خیلیها با ما مخالفت میکردند، جلویمان میایستادند اما ما دست بردار نبودیم و به اعتراضات ادامه میدادیم، همچنین در کنار تظاهرات، اعلامیههای حضرت امام (ره) را بین مردم پخش میکردیم و برای مردم سخنرانی میکردیم تا اینکه انقلاب شد و خوشبختانه مبارزات ما و امثال ما به ثمر نشست و حکومت اسلامی جایگزین رژیم ستمکار پهلوی شد.
حاجآقا! شنیده شده شما مراسماتی را در منزل خود برگزار میکنید، در این مورد نیز توضیح دهید.
بله، بنده هرساله در روزهای پایانی ماه صفر و در پنج روز متوالی در منزل مراسم عزاداری برگزار میکنم تا ذکر مصیبت اهلبیت (ع) بیان شود و ثوابی به ارواح پدر و مادر و گذشتگانمان به هدیه برسد.
این رسم بیش از ۳۰ سال است که ادامه دارد و افتخار داریم که نوکری خاندان اهل بیت (ع) را انجام میدهیم، مراسم دیگری هم بعدازظهرهای هر جمعه در منزل بنده برگزار میشود.
علمای عظام بر این عقیده هستند که حداقل هفتهای یکبار هم شده مجلسی برای اهلبیت (ع) گرفته شود و در این مجلس به بحث در مورد سیره امیرالمومنین (ع)، امام حسین(ع)، حضرت زهرا (س) و اهل بیت عصمت و طهارت بپردازیم.
بیشتر مهمانان مراسم نیز از شهرهای اطراف هستند ولی متأسفانه تعداد همشهریان مهمان کمتر است که بابت همین مسئله من از مسئولان بابت معرفی نکردن این مراسم به جوانان و مردم بومی گله دارم.
این مراسم در خصوص وهابیت، بهائیت و مسئله مخالفت با ولایت فقیه است که خوشبختانه بسیار تأثیرگذار بوده و تا امروز مورد استقبال مهمانان قرار گرفته است.
در این مراسم که بیشتر سوالمحور است، سوالات متعددی از بنده در این جلسات مطرح شده و من نیز جوابهای این سوالات را میدهم، همین اندازه که بنده میتوانم به وظیفهام در مورد تبلیغ دین و مبارزه به جریانات انحرافی عمل کنم، خدا را شکر میگویم.
هنوز هم فعالیتهای تبلیغی در مسجد فقیه محله دارید؟
با توجه به وضعیت جسمی خود قادر به انجام این وظیفه نیستم اما تا پایان زندگی خود اگر به هر نحوی بتوانم در تبلیغ مسائل دینی فعالیتی داشته باشم، دریغ نخواهم کرد.
مسجد فقیه محله به جهت اینکه در مرکز شهر قرار داشته است، در سـالهای جنگ پایگاه انقلاب در جویبار بود و بسیـاری از فعالیتهای انقلابی در این مسجد انجام میشد.
آیا خاطرهای از دوران انقلاب در مورد این مسجد دارید؟
بله، در یکی از جلسات و در همان روزهای انقلاب، شخصی رو به من کرد و به زبان اعتراض، گفت: «چرا همه جلسات باید در مسجد باشد؟ چرا همه کارها را از مسجد شروع میکنید؟» و من نیز در جواب، محراب را اشاره کردم و گفتم: «این روبرو چی میبینی؟» گفت: «محراب.»
پرسیدم: «محراب یعنی چه؟» گفت: «نمی دانم.» جـواب دادم: «بله اگر میدانستی این سوال را نمیپرسیدی.»
محراب به معنی محل حرب یا همان محل مبارزه و محل جنگ است و مبارزات علیه باطل از اینجا آغاز میشود، اینجا مرکز فرماندهی جنگ است.
مگر غیر از این بود که پیامبر اکرم (ص) جلسات را در مسجد میگذاشتند و تصمیم میگرفتند و سپس بیرون مسجد به مبارزات میپرداختند؟ آن شخص ساکت شد و دیگر چیزی نگفت.
بعد از انقلاب این مساجد در جایگاه واقعی خود قرار گرفتند، چه در سالهایی که سپری کردیم، چه در حال حاضر در هر شرایطی نماز جماعت با شکوه و باحضور مردم در این مسجد برگزار میشود.
گهگاهی به مسجد سر میزنم، نمازگزاران را میبینم، از شلوغ بودن مسجد بسیار خوشحال میشوم ولی باید مراقب بود تا عدهای از خدا غافل، از این فرصتها به نفع خود استفاده نکنند.
بلاغ /