به گزارش نیمه پر ، اصول کلی روابط سیاسی و دیپلماتیک مبتنی بر مناسبات اقتصادی است، روابط و مذاکرات سیاسی اگر دارای توجیه اقتصادی نباشد به سرانجام نخواهد رسید، از این رو کشور آمریکا برای حفظ نقش خود در مناسبات سیاسی نیازمند است که از نظر اقتصادی نیز محوریت خود را حفظ کند، با بررسی روند مناسبات سیاسی و اقتصادی دولت آمریکا در آینده نزدیک می توانیم روند مذاکرات و گزینه های دیگر آمریکا برای فشار بر ایران و استفاده هر چه بیشتر از اهرم های اقتصادی را پیش بینی نماییم.
شورای اطلاعات ملی آمریکا در گزارشی با عنوان ”شکلدهی آینده جهان“ پیشبینی کرده است که قرن بیست و یکم احتمالاً ”قرن آسیایی“ خواهد بود. در این گزارش بر نقش اساسی هند و چین در شکلدهی به آینده جهان با عنوان، موج سوم جهانی شدن تأکید شده است. در مقاله دیگری در مجله شورای روابط خارجی آمریکا نیز به ”تغییر کانونهای قدرت و ثروت بینالمللی“ به سوی آسیا در آینده، با تأکید بر هند و چین، اشاره شده است. گر چه این پیشبینیها معطوف به ”آیندهای نزدیک“ نیست،اما پایههای محکمی در واقعیتهای این قاره، به خصوص چین و هند دارد. بنابراین در تحلیل روابط چین وهند در آینده قابل پیشبینی باید به سطح تحلیل کلان (نظام بینالملل و ساختار آن) ودر آینده نزدیک به سطح تحلیل منطقهای، توجه نمود. آینده نزدیک روابط دو کشور در چارچوب مفهوم ”موازنه نرم“ قابل تبیین است. در این چارچوب کشورها ترجیح میدهند به جای موازنه سخت (ایجاد ائتلافهای ستیزهجویانه علیه یکدیگر که عمدتاً چهرهای نظامی دارد) با برقراری ائتلافهایی موقت و بر پایه موضوعات مختلف با کشورهای متفاوت، به تأمین منافع خود و ایجاد موازنه بپردازند۱.
اندیشکده بروکینگز۲ در یادداشت خود این گونه تحلیل می کند که روابط میان چین و آمریکا، پس از چندین سال تنزل و انحطاط، بالاخره در حالی سال ۲۰۱۴ را پشت سر گذاشت که دستخوش بهبود نسبی شده بود. همایش ریاست جمهوری در پکن در ماه نوامبر نه تنها چندین دستاورد مهم و قابل توجه را به دنبال داشت، بلکه مهم تر از آن، رابطه بین دو کشور را با ثبات ساخت و فضای مثبتی را میان آنان ایجاد نمود. کمیسیون مشترک تجارت و بازرگانی که اخیراً به سرانجام رسید، رابطه دو جانبه آمریکا و چین را بیش از پیش بهبود بخشید۲. در این خصوص لازم است یادآور شویم که مجموع مناسبات تجاری آمریکا و چین در حدود ۹هزار میلیارد دلار است، اما این رقم در مناسبات تجاری ایران و چین در حدود ۳۲میلیار دلار است که نشان می دهد، چین در حدود ۳۰ برابر بیشتر از ایران، می تواند از آمریکا در حوزه اقتصادی نفع ببرد.
اندیشکده مرکز مطالعات استراتژیک و بین الملل۳ در یادداشتی تحت عنوان کاخ سفید و کنگره باید برای پیشبرد اهداف خود در آسیا با هم متحد شوند می نویسد:
نظر سنجی ها نشان می دهد که اکثر مردم آمریکا، آسیا را مهمترین منطقه برای منافع آمریکا قلمداد می کنند و اکثر کارشناسان آسیایی نیز هدف دولت آمریکا مبنی بر «محور» یا «توازن مجدد» را در خصوص منطقه آسیا اقیانوسیه مورد تأیید قرار می دهند. با این حال، شک و تردیدهای فزاینده ای دراین باره وجود دارد که آیا محور آسیا اقیانوسیه را می توان با رئیس جمهری تقویت کرد که نتایج انتخابات میان دوره ای ۲۰۱۴ کنگره او را به لحاظ سیاسی ضعیف کرده است، با کاهش سقف هزینه های دولت در بودجه دچار محدودیت شده و گرفتار بحران در اوکراین، عراق و ایران می باشد. احتمالاً در مسائلی همچون مهاجرت و سیاست کوبا، دولت اوباما و کنگره جمهوری خواه دچار تنش شوند. به هر حال، سیاست آسیا عمدتاً به صورت دو حزبی باقی می ماند و شاید این دو حزبی ترین مسئله سیاست خارجی واشنگتن است. بنابراین، بسیار مهم و حیابی است که از کاخ سفید و رهبر جمهوری خواهان در کنگره بخواهیم برای دو سال آینده مسیر مشترکی را برای سیاست گذاری در قبال آسیا ترسیم کنند.
نوعی سیاست دو گانه در قبال آسیا، یعنی اتحاد با برخی کشورها مانند هند و چین برای افزایش منافع اقتصادی و استفاده از منافع مشترک در مناسبات و تصمیمات سیاسی و همگرایی بیشتر برای فشار به کشور های هدف به خصوص ایران، و در عین حال سیاست تقابل و به اصطلاح جنگ نرم(جنگ اقتصادی) با ایران نشان از آینده ای پیچیده و پر مخاطره برای سیاست خارجه و اقتصاد ایران دارد.
کاهش قیمت نفت بیشترین سود را متوجه کشور چین می کند چرا که این کشور یکی از بزرگترین مصرف کنندگان انرژی در جهان است. این در حالی است که روند نزدیک شدن دولت مردان امریکا از نظر سیاسی و اقتصادی به چین دو هدف پر ارزش یعنی انزوای بیشتر روسیه و ایران و بهره مندی بیشتر از منافع حاصل از تجارت برای دو کشور را به دنبال دارد.
آنچه که پیش بینی می شود و روند مذاکرات نشان می دهد آمریکا سعی دارد تمامی گزینه های سیاسی و اقتصادی ایران را با طولانی شدن روند مذاکرات از میان ببرد و با آنچه که بیان شد، می توان گفت که متحد ساختن چین با استراتژی های خود گام بعدی در مذاکرات خواهد بود. و آمریکا سعی دارد پازلی دیگر را برای اجماع جهانی علیه ایران کامل کند.
منابع:
۱-دکتر محسن شریعتینیا، روابط چین و قدرت های بزرگ، معاونت پژوهشهای سیاست خارجی گروه مطالعات آسیا جمع تشخیص مصلحت نظام،۱۳۸۶
دانا/