به گزارش رامسرنوین ، نیت کرد و تصمیم گرفت برای زائران امام رضا(ع) کاری انجام دهد؛ آگهیهایش را در شهر رامسر توزیع کرد و نتیجهاش کاری شد کارستان.
زائرانی که در ایام ولادت حضرت زهرا(س)، مهمان مهمانسرای حرم امام رضا(ع) شدند، در کنار غذای متبرک خود، یک پرتقال نذری هم داشتند. این همان پرتقالهایی بود که چند روز قبل از میلاد حضرت زهرا(س)، بار کامیون شده و از مسافت ۹۷۹ کیلومتری، به سمت مشهد حرکت داده شده بود تا بهدست زائرانی برسد که برای تبریک میلاد دختر پیامبر اکرم(ص) زائر حرم مطهر رضوی میشوند. راهی کردن این میوههای نذری هم متفاوت بود و وقتی سبد سبد در کامیون گذاشته میشد، با سلام و صلوات نذرکنندگان همراه بود.
ابوالفضل جنتعلیپور، هموطن مهربان رامسری است که امسال به دلش افتاد با همت باغداران شهرش نذری متفاوتی را به حرم امام رضا(ع) برساند. یک هفته قبل از عید میلاد حضرت فاطمه(س) آگهی نذر پرتقال برای پذیرایی از زائران در مهمانسرای حرم امام رضا(ع) را در شهر خود پخش کرد و ۴۰ نفر از باغداران این شهر هم به عشق امام هشتم(ع)، نذرهایشان را اهدا کردند.
این باغداران هر یک میزانی از بهترین محصولات باغ خود را نذر کردند که در مجموع به ۵.۲ تن رسید و تعدادش به ۱۰ هزار عدد. نذرهایی که یک روز قبل از عید ولادت حضرت زهرا(س) به مشهد و حرم مطهر رسید.
علیپور درخصوص انگیزه انجام این مهربانی نیکوکارانه به کلام حضرترسول(ص) درباره دخترش، فاطمهزهرا(س) اشاره کرده و میگوید: طبق فرموده رسولخدا(ص)، فاطمه(س) اولین کسی است که وارد بهشت میشود و هرکس او را خوشحال کند، خداوند را خوشحال کرده است؛ بنابراین من و باغداران رامسری هم به دنبال جلبرضایت خداوند و حضرت فاطمهزهرا(س) و فرزندانش بهخصوص امام رئوف، رنج این سفر شیرین را به جان خریدیم تا در روز میلاد آن بانوی بزرگوار که روز شادی اهلبیت است، سهمی در شادکردن زائران این خاندان کریم داشته باشیم و امیدوارم این نیت و تلاشمان مورد قبول اهلبیت(ع) قرار گرفته باشد.
این هموطن رامسری اولینباری نیست که خود را برای خدمت به آستان قدس به مشهد رسانده است. او هفتسالی است که هر سال با باری از گلوگیاه خود را پیش از میلاد امامرضا(ع) به مشهد میرساند و حرممطهر را با گلهای نذری مردم روستای تلارسر و سایر روستاهای رامسر گلآرایی میکند.
آستانقدسرضوی دراینباره میگوید: من گلهای اهدایی مردم رامسر را یکییکی از آنها تحویلگرفته و بار چند کامیونکرده و به مشهد میرسانیم. امسال هم این توفیق نصیبمان شد که نذر رامسریها را که ۹ کامیون شده بود به مشهد و قم ارسالکنیم.
حالوهوای علیپور هنگامی که بار کامیونها را تحویل خدمه آستانمقدس میدهد و چشمش به گنبد طلا میافتد تماشایی است.
اول سلام میدهد و بعد هم شروع به گفتوگوی صمیمانه با امام خود میکند و حال دلش را با این نجواهای عاشقانه خوب میکند و از امام میخواهد که هوای او و همشهریانش را داشته باشد: همه آنها وقتی میخواهم راهی مشهد بشوم خودشان را به من میرسانند و یکییکی حاجتهایشان را کفدستم میگذارند که به امام برسانم و از طرف آنها یک دلسیر زیارت کنم؛ از جوان پشتکنکوری گرفته تا بیمارانی که شفا میخواهند، یا مادری که درد پیری امانش را بریده و آرزوی زیارت دارد. یک حاجت اما بین همه آنها مشترک است و آن رساندن سلام به امام است.
بعضی از این التماسدعا گفتنها اما بدجور در دل و ذهن علیپور مینشیند و تا رسیدن به مشهد رهایش نمیکند، مثل اشکها و گریههای مادری که ۴۰۰۰تومان را در مشت او میگذارد و التماس میکند که برای پسر جوانش که به سرطان مبتلاشده دعا کند و با شفای او به رامسر برگردد