نداشتن احساس ارزشمندی:
از نشانههای عمده وابستگی، نداشتن احساس ارزشمندی است. در وابستگی، ارزش، لیاقت و شایستگی فرد وابسته را دیگران تعیین و تایید میکنند. یعنی فرد در صورت از دست دادن آن عامل یا آن رابطه، و عدم تایید، تحسین و تصدیق از سوی مقابل، احساس ناتوانی، حقارت و عدم ارزشمندی میکند. این فرد، چون توانمندیهای خود را نشناخته و آنها را باور ندارد گمان میکند بدون حضور دیگران نمیتواند به خواستههای خود برسد.
ترس و ناامنی:
از دیگر نشانهها ترس و ناامنی است. در یک رابطه عاطفی حقیقی تنش و ترس وجود ندارد، اما یک فرد وابسته همیشه در ترس و وحشت به سر میبرد که مبادا منبع عشقاش را از دست بدهد. حسادت، کنترل افراطی و محدود کردن آزادی نیز از دیگر نشانههای وابستگی هستند که زندگی را هم برای خود شخص و هم فردی که منبع وابستگی است سخت و دشوار میکند.
وابستگی یک رابطه عاطفی را به ناکامی میکشاند، زیرا انسان وابسته همواره فرد مقابل را وادار میکند به خاطر او، افکار و عقاید و نوع زندگی خودش را عوض کرده و بهطور کلی طبق نظر او زندگی کند. مسلما چنین فردی هرگز نمیتواند عشق خود را همانطور که هست بپذیرد و او را دوست داشته باشد. فرد وابسته به دیگران تکیه کرده و از توانایی فکر و اندیشه خود استفاده نمیکند. او بدون فکر در تمامی امور زندگی از دیگران تقلید کرده و از آنها فرمانبرداری میکند.
رهایی از وابستگی عاطفی
در نهایت در زندگی فرد به جایی میرسد که احساس میکند وابستگی تمامی زندگیاش را تحت تاثیر قرار داده است و باید برای حفظ عزت نفس خویش اقدامی جهت رهایی از بند وابستگی عاطفی انجام دهد انجام برخی امور میتواند یاریگر فرد در این امر باشد:
بیان احساسات منفی و مثبت:
حاصل از دست دادن منبع وابستگی یکی از راههای است که فرد از آن طریق قادر خواهد بود احساسات خود را بشناسد و جهت از بین بردن وابستگی عاطفی اقدام کند یکی از دلایلی که افراد به دیگران وابسته میشوند آگاهی نداشتن بر احساسات و هیجانات منفی است که درونشان در حال شکل گیری است.
بالا بردن عزت نفس:
آموختن روشهای تقویت عزت نفس کمک فراوانی جهت رهایی از وابستگیهای عاطفی به افراد میکند.
فعالیتهای اجتماعی گسترده: همانطور که گفته شد یکی از علل وابستگی ترس از تنهایی و طرد شدن است زمانی که فرد احساس کند در اطرافش دوستان و آشنایان زیادی هست که در مواقع بحران عاطفی در کنارش هستند مسلماَ راحتتر میتواند از بند وابستگی عاطفی رها شود و یا اینکه تمامی سرمایهگذاری عاطفیاش را بر روی یک شخص واحد نمیکند که بدون وی قادر به زندگی نباشد. در واقع همه سرمایه عاطفیاش را یک جا قرار نداده که با رفتن یک فرد نابود شود و آزادی فرد مقابلاش را هم سلب نماید.
آموختن نه گفتن و آموختن مهارتهای جراتمندی:
آموختن نه گفتن یکی دیگر از راههایی است که افراد را از وابستگی میرهاند و به وی جرات میدهد که به برخی رابطهها و درخواستها نه بگوید که همه این مهارتها در سایه افزایش اعتماد به نفس شکل میگیرد.
مراجعه به روانشناس جهت ریشهیابی و حل مشکل: و تغییر رفتارو نگرش فرد وابسته، جلسات درمانی به فرد کمک میکند به ریشه وابستگیهای خود پی برده و آگاهانه در جهت رفع آن بکوشد نباید نادیده گرفت که رفع وابستگی عاطفی به سادگی امکانپذیر نیست، زیرا وابستگی ناکامی، نگرانی و اضطراب به همراه دارد و رها شدن از این احساسات ناخوشایند گاهی به تنهایی امکانپذیر نمیباشد.
وابستگی عاطفی امری است غریزی که از دوران نوزادی همراه هر فردی است و این احساسات از طریق نوازشهای کودکانه، تماس پوستی، عاطفی و رابطه چشمی از والدین به فرزندان منتقل و وابستگی عاطفی را شکل میدهد. در واقع وابستگی عاطفی تا حدی که آسیب زا نباشد در زندگی همه افراد لازم و ضروری به نظر میرسد.
تا زمانی که رابطه عاطفی امنیت را برای اعضای خانواده و یا دوستان و… فراهم و در عین حال به شخص مقابل صدمه وارد نکند بسیار مطلوب است، اما وابستگی عاطفی زمانی نامطلوب و خطرناک است که روی عملکرد افراد تاثیر منفی گذاشته و استقلال و و خلاقیت وی را سلب کند و طرف مقابل را در تنگنا قرار دهد.
در واقع وابستگی عاطفی با احساس خشم، تردید نسبت به خود، ترس از طرد شدن، ترس از تنهایی، حس عدم امنیت، شرم و حقارت همراه است. کسی که از وابستگی عاطفی رنج میبرد فقط برای دیگران زندگی میکند، خودش را نادیده میگیرد و هر کاری میکند که مورد پسند فرد دیگر باشد.
وابستگی نشان دهنده، عدم عزت نفس است و منجر به پایین آوردن ارزش خود، ترس از تنهایی و نادیده گرفتن نیازهای خود میشود. وابستگی نوعی نیاز عاطفی و روانی به فرد دیگری است که بدون وجود او فرد وابسته، در زندگیاش دچار مشکل میشود. در واقع فرد وابسته از آن جهت به دیگران وابسته میشود که گمان میکند بدون حضور دیگری نمیتواند تعادل روانی داشته باشد، وابستگی تمام زندگی فرد را تحتالشعاع قرار میدهد و مانع هویت یابیاش میشود.
به طریقی که تمامی زندگی فرد منوط به حضور شخص دیگر بوده و از دست دادن اش سبب برهم خوردن تعادل روانی شده و تمامی کارهای روزانه وی را دچار اختلال میکند از دست دادن منبع وابستگی به منزله فروپاشی درونی شخص وابسته است و در نهایت منجر به افسردگی، انزوا و کنارهگیری شخص میشود. یکی از اختلالهایی که وابستگی ایجاد میکند این است که تصمیمگیریهای روزمره فرد را دچار اشکال میکند و وی مدام به دنبال این است که تصمیماتش مورد تایید قرار گیرد و کسی باشد که به وی اطمینان خاطر دهد کارش درست است.