به گزارش نیمه پر رامسر، شغل معلمی همیشه و همهجا در فرهنگ غنی ایرانزمین و مردمانش، دارای احترام خاص و ویژهای بوده است و مردم همیشه از این شغل به نیکی یاد کرده و میکنند.
نقش کلیدی معلمان به عنوان مجریان آموزش عمومی و الگوهای اولیه دانشآموزان بسیارمهم جلوه میکند چرا که معلمان جامعه، انسانسازان نسلهای بعدی هستند.
نقش معلمان جامعه آنقدر گرانقدر و باارزش است که امامخمینی(ره)، معلمی را همچون نقش انبیاء برای مردم دانست.
کار معلم با انسان است و انسان به عنوان اشرف مخلوقات، پیچیدهترین سیستمی است که ما آن را در طبیعت مشاهده میکنیم و باید اعتراف کرد تربیت و آموزش جمعی از انسانها که در یکجا جمع میشوند کار بسیار سخت و بزرگی است که معلمان این امر را بر دوش دارند.
اما فارغ از مباحث کلی و تعاریف تخصصی در باب نقش معلم و سختیهای کار این قشر باید اشاره شود که معلمان نیز همانند همه انسانها دارای بعد دیگری از زندگی هستند که جدای از شغلشان است و آن زندگی و علایق شخصی آنان است.
دوازدهم اردیبهشت هر سال که مصادف با شهادت معلم شهید مرتضی مطهری بوده، روز معلم نامگذاری شده است.
کم نبودند کسانی که از این معلمان، در تاریخ ماندگار شدند و ما هر روز که به نام معلم میرسیم یاد آنها در ذهن، خاطرمان را عطرآگین میکند.
بر همین اساس با توجه به اهمیت نقش معلمان در جامعه و همچنین با توجه به فرا رسیدن هفته معلم بر آن شدیم تا گفتوگویی را با یکی از معلمان جوان و خوشذوق رامسری ترتیب دهیم.
روی نیمکت دانشآموزانش نشستیم و او پای میز معلمیاش ایستاده و متواضعانه حرفهای دلش را معلمانه برای ما بیان کرد.
مرتضی جنت بوداغی متولد سال ۱۳۶۸ در رامسر، او فرزند دوم و میانی خانواده است، خواهری بزرگتر و برادری کوچکتر دارد. او برادرزاده شهید است، نام عموی او مرتضی بود و در اوایل جنگ تحمیلی در سال ۵۹ به مقام شهادت نائل آمد.
نام معلم ما، به تأسی از نام عموی شهیدش مرتضی گذاشته شد و مرتضی پای در رهی نهاد تا همچون عموی خود برای اعتلای دین و وطنش در جایگاهی دیگر مشغول به خدمت شود.
گفتوگوی خود را با این معلم جوان و خوشذوق رامسری آغاز کردیم:
* لطفاً خودتان را معرفی کنید؟
مرتضی جنت بوداغی هستم، متولد سال ۱۳۶۸ در شهرستان رامسر، متأهل و دارای یک فرزند دو ساله به نام امیرحسین.
* از دوران کودکی؛ آیا معلمی رو دوست داشتید؟
بله. خیلی زیاد، همیشه در خیالم خودم را در آیندهام معلم تصور میکردم.
* آیا فکر می کردید روزی معلم شوید؟
نه اصلاً.
*از چه موقعی و در چه سنی تصیمیم گرفتید که شغل معلمی را انتخاب کنید؟
تقریبا معجزه بود…
بعد از مجاز شدن در کنکور سراسری، انتخاب رشته اولیه را انجام دادم، قبل از اینکه انتخاب رشته را در سایت ثبت کنم، یکی از بستگانمان به من گفت که چرا تربیتمعلم شرکت نکردی؟ مگه به معلمی علاقه نداری؟ گفتم چرا آرزومه… اما تو رشتهها تربیت معلم را ندیدم.
او گفت تربیت معلم دفترچهای جدا دارد، سریع رفتم و دفترچه تربیت معلم را گرفتم و با خوشحالی تمام، با توجه به علاقهای که به بچهها دارم، اولین انتخاب رشته رو آموزش ابتدایی ثبت کردم و خداراشکر در اولین انتخاب هم پذیرفته شدم.
* اولین مدرسهای که در آن شروع به درس دادن کردید کجا بود؟ و اولین روز کاریتان رو چطور گذراندید؟
سال اول کاری را در منطقه اشکور، روستای تمل به عنوان مدیر مدرسه راهنمایی جهاد اشکور مشغول به کار شدم. همه چیز برایم تازگی داشت و خیلی زود توانستم با آن فضا کنار بیایم.
روز اول برای اولینبار که در برنامه صبحگاهی به عنوان مدیر جدید برای دانشآموزان حرف زدم، نگاه صمیمی و دوست داشتنی بچهها، از همان لحظه به من نوید روزهایی دلنشین و لذتبخش را داد و واقعا همانطور هم شد.
* خاطرات تلخ و شیرین دوران معلمی تان را بگویید.
معلمی لحظه لحظهاش خاطره است، اما شیرینترین خاطراتم رو میتوانم به زمانی اشاره کنم که با داشتن تنها بیست سال به عنوان مدیر به جشن عروسی یکی از دانشآموزانم در منطقه اشکور رامسر دعوت شدم که خیلی برایم جالب بود، موفقیت و یادگیری دانشآموزانم هم همیشه برایم خاطرات شیرین هستند.
تنها خاطرهی تلخی که دارم، روزی است که میخواستم از دانشآموزان خوب منطقهی اشکور خداحافظی کنم و گریه و اشکم سرازیر شده بود.
* معیارهای یک معلم نمونه از دیدگاه شما چیست؟
به نظرم هیچ وقت نمیشود معیاری مشخص برای معلم نمونه تعیین کرد، چرا که تمام معلمها نمونه هستند.
معلمی که با تمام وجود و از جان خودش برای آموزش بچهها مایه میگذارد حتما نمونه است، معلمها هیچ وقت به فکر نمونه شدن و تجلیل نیستند، چراکه معلمها در قلب دانشآموزان نمونه میشوند.
* با توجه به اینکه در کنار شغل معلمی علاقه زیادی به عکاسی دارید و در شبکههای اجتماعی با انشار عکسها و حرفهای خود، طرفداران و دوستان بسیاری پیدا کردهاید، این سوال پیش میآید که از چه زمانی و با چه امکاناتی عکاسی را آغاز کردید؟
بعد از معلمی، بینهایت عکاسی را دوست دارم. آن هم عکاسی از طبیعت، وقتی فهمیدم که سال اول کاری را باید در منطقه کوهستانی اشکور باشم، اولین کاری که کردم، یک دوربین نیمه حرفهای خریدم.
اشکور برای من یک موقعیت عالی برای کسب تجربه بود، چه در معلمی و چه در عکاسی. صبحها معلمی و بعدازظهرها عکاسی میکردم و واقعا روزهای لذتبخشی برایم بود.
* از بهترین عکسی که تابحال گرفتید و از دیدنش به آرامش میرسید، برایمان بگویید.
همه عکسهایم را دوست دارم، ولی یک عکس به من آرامش میدهد چون با دیدنش بیشتر حس میکنم که خدا چقدر زیباست و زندگیمان انعکاس رحمت خداست.
* از شاگردان گذشته اطلاعی دارید؟
بله، من هر سال حتما یکبار هم شده به مدرسهی قبلی سر میزنم و دانشآموزانم را میبینم.
یکی از کارهایی که به سبب علاقهام به دانشآموزانم انجام دادم، این هست که از روز اول کارم در رامسر، نام دانشآموزانم را در رایانهام نوشتم و لیست تمامی دانشآموزانم در این سالها را دارم تا نامشان از یادم نرود.
* با توجه به اینکه معلم هستید و یک روزی نیز دانشآموز بودید، فرق معلمهای امروز با معلمهای گذشته را در چه میبینید؟
بطور کلی همه چیز در آموزشوپرورش در طول این سالها تغییر کرده است. معلمی و دانشآموزی معنا و مفهومش متفاوت شده و از جهاتی بهتر شده و از جهاتی نقاط ضعفی دارد.
معلمها امروزه سعی میکنند با ایجاد محیطی صمیمی و تعاملی آموزش بدهند. تنبیه فیزیکی که مشخصه اصلی معلمان قدیم بوده، به آن شکل کاملا از بین رفته و بچههایی که در گذشته از دیدن معلمشان فراری بودند، از دیدن معلمشان خوشحال میشوند.
* آیا دانشآموزان نیز فرقی کردهاند؟
بله، مسلما دانشآموزان هم فرق کردند، اعتماد به نفس، روحیه و امید در دانشآموزان بیشتر شده و احساس بهتری به مدرسه دارند.
* آرزویتان؟
آرزویم این است که در معلمی و عکاسی به درجات بالا برسم. بتوانم معلمی باشم که دانشآموزانم از من به نیکی یاد کنند و عکاسی باشم که همه از دیدن عکسهایم به آرامش برسند.
* اولین چیزی که بعد از این کلمهها یادتان میآید، بگویید.
مادر: تموم زندگیم
عکاسی: آرامش
امیرحسین: لبخندِ زندگی
اشکور: منظرهاش و مردمش دوست داشتنی
تختهسیاه: دلم براش تنگ شده
دانشآموز: محبت
معلمی: عشق
* معلمان خودتان که از آنها میخواهید تشکر کنید چه کسانی هستند؟
از خانم برزین معلم کلاس اول دبستان خودم تشکر میکنم و همچنین از استادم در دانشگاه، آقای اسحاقی که معلمی را خیلی به ایشان مدیونم.
* در پایان گفتگو هستیم. با توجه به اینکه معلم دانشآموزان دوره ابتدایی و اول دبستان بودید و در حال حاضر نیز هستید، آیا خاطرهای از دانشآموزانتان دارید که برای ما تعریف کنید؟
چند سال پیش معلم پایه اول در مدرسهای نسبتاً کوچکی بودم با دانشآموزان مختلط.
مدرسه خدمتگذار تماموقت نداشت، فقط روزهای یکشنبه خدمتگذار میآمد، برای همین بعضاً میدیدم کلاس کثیف است، با اینکه خیلی در این موضوع حساس بودم و تذکر میدادم که روی زمین آشغال نریزید، اما کلاس از یکشنبه تا یکشنبهی بعدی خیلی کثیف میشد و خیلی دلم برای آن خدمتگذار میسوخت که کارش خیلی زیاد است.
روزی از روزهای سال، زنگ آخر به بچهها گفتم برن تو حیاط، من تو کلاس کار دارم. رفتم جارو را گرفتم و شروع کردم به جارو کردن کلاس، یکی از دانشآموزانم من را دید و رفت و به بقیه بچهها گفت و همه برگشتن توی کلاس، گفتند آقا معلم چرا شما دارید جارو میکنید؟ گفتم ما همیشه داریم میگوییم مدرسه خونهی دوم ماست، اگه اینجا خونهی دوم ماست، پس هم باید مراقب باشیم کثیف نشود و هم اگر کثیف شد باید تمیزش کنیم.
این حرف را گفتم و دوباره به جارو زدن ادامه دادم، یکدفعه دیدم نرگس کوچولو آمد و گفت آقامعلم من اینقدر خوب بلدم جارو بزنم، بدید من جارو کنم. گفتم ممنون دخترگلم، خودم جارو میکنم، به زور جارو را از دستم گرفت و شروع کرد به جارو زدن… با دیدن این صحنه بقیه دخترها هم گفتن ما هم میرویم زیر میزها را تمیز میکنیم.
پسرها هم گفتند ما هم میخواهیم کمک کنیم، گفتم دخترها که کلاس را در دست گرفتن، پس ما برویم توی حیاط، دوتا دوتا تقسیم شدند و شروع کردند به جمع کردن پوست تغذیهها که گوشهکنار مدرسه ریخته شده بود.
خلاصه از آن روز به بعد آنقدر کلاس را تمیز نگه داشته بودند که دیگه نیازی به جارو زدن نبود.
وقتی روز یکشنبه خدمتگذار آمد، به من گفت تنها کلاسی که تمیز بود کلاس شما بود، لبخندی زدم و گفتم دیگه تو کلاس ما چیزی پیدا نمیکنید… خوشحال شدم که توانستم کمی به او کمک کنم.
* و صحبت پایانیتان:
متاسفانه گاهی میبینم که حرمت و جایگاه معلمان در جامعه نادیده گرفته میشود. معلمان واقعا زحمتکش، مهربان و دلسوز هستند و تمام عمرشان را صرف آموزش و تربیت آیندهسازان میکنند.
اگر جایگاه و حرمتشان حفظ نشود و یا معیشت مناسبی نداشته باشند، واقعا بیانصافی در حقشان میشود. امیدوارم روزی معلمها در ایران مثل خیلی از کشورها به لحاظ منزلت اجتماعی و معیشت در بالاترین سطح قرار بگیرند.
گزارش از پوریا جنت صادقی