به گزارش پایگاه خبری تحلیلی بلاغ؛ پدر بودن برای حاج باقر علیپور به معنای مسئولیتپذیری مضاعف بود؛ او نه تنها بهعنوان یک پدر دلسوز در کنار خانوادهاش ایستاد، بلکه همواره در مسیر خدمت به مردم پیشتاز بود، از خدمت به مردم تا انقلاب و جنگ تحمیلی؛ در زمینههای مختلف اجتماعی و فرهنگی نیز فعال بود.
شهید علیپور برای رفع نیازهای مردم، از ساخت مسجد در روستا گرفته تا احداث مدرسه، دست به اقداماتی ارزنده زد؛ همیشه در عرصههای مختلف کار خیر و خدمت به مردم حضور داشت و همواره تلاش میکرد تا در کنار مسئولیتهای خود در جبهه و خانه، در ساختن آیندهای روشن برای نسلهای بعدی هم سهیم باشد.
زندگی او پر از درسهای بزرگ برای کسانی بود که او را میشناختند؛ عشق به امام، میهن، مردم و خانواده از ویژگیهای بارز شخصیت حاج باقر علیپور بود؛ اگرچه در دوران کوتاه زندگی خود نتوانست تمام آرزوهایش را محقق کند، اما هر آنچه که در مسیر فداکاری و از خودگذشتگی بود، انجام داد.
به گفته اهالی روستا، خانواده، دوستان و همرزمانش، او همیشه در هر موقعیتی که نیاز بود، پیشگام بود و تا آخرین لحظه عمرش به وظیفهاش در مقابل خدا، امام و وطن عمل کرد؛ شهادت او نه تنها برای خانوادهاش بلکه برای تمامی کسانی که او را میشناختند، ضایعهای بزرگ بود اما یاد و خاطرهاش همچنان در دلها زنده است و یادآور آن است که انسانها با عمل، فداکاری و از خودگذشتگی میتوانند به بزرگترین قلههای انسانی دست یابند.
با نام و یاد شهدا، راهی منزل شهیدی شدیم که نامش جاودانه و ماندگار است، حاج باقر در سال ۶۵ و در عملیات کربلای ۵، شلمچه به درجه رفع شهادت نائل آمد، نامش جاودان و راهش ماندگار.
در این گزارش تلاش کردم تا روایت زندگی شهید را از زبان خانواده و همرزمش عنوان کنم تا زندگی سراسر مبارزه و عشق حاج باقر برای آیندگان به یادگار باقی بماند.
از تظاهرات انقلاب تا فداکاری در جبهههای جنگ
حیدر علیپور فرزند شهید حاج باقر علیپور، در گفتگو با خبرنگار بلاغ به تشریح بخشی از تاریخ انقلاب اسلامی و فداکاریهای شهدای جنگ تحمیلی پرداخت؛ از زندگی خانوادگیاش و نحوه شکلگیری تظاهرات در روستای زاهدکلا که یکی از محورهای اصلی انقلاب بود.
وی در ابتدای سخنان خود به نقش خانوادهاش در انقلاب اشاره کرد و گفت: پدرش، شهید باقر علیپور، یکی از شخصیتهای تأثیرگذار در تظاهرات انقلاب بود؛ پدرم و همرزمانش مانند حاج ابوطالب داوودی که نماینده ولی فقیه در سمنان بودند، در تحولات انقلاب نقش بسزایی داشتند و حتی در جریان تیراندازیها و تظاهرات خونین آن زمان حضور داشتند.
فرزند شهید علیپور به حضور همرزمانش در جبهههای جنگ اشاره کرد و از حاج غلامعلی یکی از همرزمان پدرش گفت: پس از سه دوره حضور در جبهه، در آخرین سفر خود به مکه، با حالتی معنوی و بغضآمیز از خداوند خواست که گذشتهاش را پاک کند؛ به نقل یکی از همسفران حاج غلامعلی در مکه؛ حاجی در سفر مکه از شدت احساسات گریه میکرد و خواست که گناهانش بخشیده شود و آرزویش شهادت بود که با خدای خود زمزمه کرد.
علیپور به شهادتهای رفقا و همرزمانش در جبهه اشاره کرد و یادآور شد: از نخستین روزهای زندگیاش همراه با پدرش در کنار این شهدای عزیز بود؛ او در خصوص لحظات آخر زندگی حاج غلامعلی گفت که پدرش در آغوش او به شهادت رسید.

خاطرات حاج باقر علیپور در سفر مکه
وی در صحبتهای خود به یکی از خاطرات معنوی پدرش در سفر مکه اشاره کرد و گفت: یکی از همسفران حاج باقر که آقای حاج علی علیزاده بودند، نقل کردند که در سفر مکه، حاجی در حالی که مقابل خانه خدا نشسته بود، با حالتی خاص به نجوا مشغول بود و از خداوند تغییراتی درون خود میخواست؛ این لحظات بهقدری معنوی بود که به گفته این همسفر، حاج باقر در آنجا دچار تحول روحی شده بود و به نظر میرسید که خداوند دعای او را اجابت کرده است.
این فرزند شهید میگوید: شهید باقر علیپورهمیشه مسئولیتپذیر و متعهد به خانواده بود؛ پدرم علاوه بر اینکه به عنوان یک شهید در جبههها جنگید، مسئولیت بزرگ کردن خواهر و برادرهای خود را پس از فوت پدرش به دوش گرفت.
علیپور در خصوص ازدواج خواهرش فاطمه نیز گفت: پدرم در مراسم ازدواج خواهرم وسایل مورد نیاز او را مهیا کرد و حتی یخچال و تلویزیون برای عروس خرید، چون میخواست که خانواده همسر از عدم امکانات اولیه زندگی که بهعنوان جهیزیه عروس با خود به خانه مشترکشان میبرد، شکایت نکنند.
وی با اشاره به سختیهای زندگی در دهه ۶۰ و ۷۰ افزود: در آن شرایط اقتصادی سخت، مادر بزرگوارم با همه مشکلات و مسئولیتهای سنگین، در تربیت ما ۱۴ فرزند موفق عمل کرد؛ او با احترام به مادرش، تمامی این موفقیتها و تربیتها به لطف مادر و پدرمان بود که با وجود شرایط دشوار، همیشه فدای خانواده شدند.
میراثی ماندگار از حاج باقر
فرزند شهید علیپور توضیح داد: پدرش همیشه بهعنوان یک الگو برای خانواده و جامعه باقی خواهد ماند و تأثیرات روحی و معنوی او در خانواده همچنان احساس میشود.
علیپور گفت: پدرم با فداکاریها و مرام خود، همچنان در دل همه ما زنده است و یاد و خاطرهاش همیشه در ذهنمان خواهد ماند.
وی میگوید: پدرش، شهید باقر علیپور، با همکاری اهالی کوی پنج تن در شهر آمل مسجدی بنا کرد که امروز محل برگزاری مراسمات مذهبی و فرهنگی است.
فرزند شهید افزود: ما اخیراً به آن مسجد رفتیم و تصمیم گرفتیم مراسم سالگرد پدر را در همان مسجد برگزار کنیم؛ این مسجد، یادگاری از پدر است که با دست خود و با همکاری اهالی ساخت.
علیپور همچنین به خاطرهای از پدرش اشاره کرد: پدرم به یک عروسی دعوت شده بود، اما در حین مراسم، بحثهایی پیرامون ولایت فقیه به وجود آمد؛ پدرم که به شدت به امام و ولایت فقیه اعتقاد داشت، به دلیل اختلاف نظر با صاحب مجلس از آنجا خارج شد؛ این نشاندهنده تعهد عمیق پدرم به اصول انقلاب و خط ولایت فقیه بود.
وی به تأثیرات پدرش بر خود و خانواده اشاره کرد و گفت: پدرم همواره در مسیر اصول انقلاب و ولایت فقیه قدم برداشت و این روحیه را به ما منتقل کرد؛ در جامعه امروز، گاهی شاهد انحرافاتی در این مسیر هستیم، اما پدر ما همیشه به این اصول پایبند بود.
روایتی از فداکاریها برادر
تقی علیپور برادر شهید حاج باقر علیپور در گفتگو با خبرنگار بلاغ، از ویژگیهای انسانی، اخلاقی و فداکاریهای برادر شهیدش سخن گفت.
وی به دوران کودکی خود و نقش پررنگ برادرش در زندگی خانوادگی اشاره کرد و از تلاشهای او در زمینههای مختلف اجتماعی و فرهنگی و علاقه اهالی و خدمت به آنان گفته است.
دوران کودکی و مسئولیتهای برادر شهید
برادر شهید باقر علیپور با اشاره به فوت پدرش در سنین کودکی، گفت: من زمانی که کلاس اول بودم، پدرم فوت شد و برادرم که هنوز نوجوان بود، سرپرستی ما را بر عهده گرفت. او برای ما هم پدر بود و هم مادر. همیشه از خودش گذشت میکرد تا ما خواهرها و برادرهایمان راحت درس بخوانیم و زندگی کنیم.
علیپور ادامه داد: وقتی به سن ۱۸ سالگی رسیدم، تمامی محصول برنج زمینهای کشاورزی خودمان را به من میداد تا برای فروش به بازار ببرم. هیچگاه از من آمار فروش برنج را نپرسید و میگفت مال دنیا نباید باعث شود بین ما برادرها و خواهرها مشکلی پیش بیاید. هر آنچه داریم باید با هم و در کنار هم استفاده کنیم. معرفت او همیشه به همه ثابت شده بود.
عزم جزم برای دفاع از وطن
وی در خصوص روزهای آغاز جنگ و تصمیم برادرش برای اعزام به جبهه، میگوید: وقتی جنگ شروع شد، همه جمع شدیم و از او خواستیم که به جبهه نرود و کنار ما بماند. گفتیم به شما اینجا بیشتر نیاز داریم. اما او با قاطعیت گفت ضمانتی به من میدهید که من در اینجا با ماشین تصادف نکنم؟ من نمیخواهم به مرگ طبیعی بمیرم. من باید فرد مفیدی برای امام و وطنم باشم. باید گوش به فرمان امام در مسیر دفاع از ناموس و وطن بجنگم.
برادر شهید همچنین به فعالیتهای اجتماعی برادرش در دوران انقلاب اشاره کرد و افزود: در حل مشکلات محله و مردم همیشه پیش قدم بود. او در دوران انقلاب و پیش از شروع جنگ، تمام زمینهای به ناحق گرفته شده مردم توسط اربابها را پس گرفت و بین مردم تقسیم کرد.
صداقت، جوانمردی و فداکاری در جبهه
مسلم قربانی همرز و دوست شهید باقر علیپور در گفتگو با خبرنگار بلاغ از ویژگیهای شخصیتی و فداکاریهای این شهید بزرگوار در دوران جنگ تحمیلی سخن میگوید: با یادآوری روزهای حضور در جبهه، از صداقت و جوانمردی بینظیر شهید علیپور هر چه بگویم، کم است.
وی با اشاره به محبوبیت و ارادت ویژه مردم محل به این شهید بزرگوار گفت: شهید حاج باقر فردی بود که همه محل ارادت ویژهای به او داشتند. مردم همیشه مسائل خود را با او در میان میگذاشتند و او با صداقت و دلگرمی به همه کمک میکرد.
دوری از شهید و دیدار دوباره در جبهه
همرز شهید باقر علیپور در ادامه خاطرهای از حضور در جبهه با شهید علیپور را نقل کرد: همزمان با شهید حاج باقر به جبهه اعزام شدیم، اما من در منطقهای دیگر بودم و دلم برای او تنگ شد. با ماشین رفتم تا به او سر بزنم. وقتی به او رسیدم، دیدم که لبهایش کاملاً خشک شده بود. به او گفتم که بهتر است برای بهبودی حالش استراحت کند، اما او با قاطعیت گفت زمانی که برای دفاع از وطن آمدم، تا آخر خواهم ماند.
قربانی افزود: از جوانمردی و معرفت شهید هر چه بگویم کم است. همیشه در هر جایی حرف اول را میزد و در مقابل هر مشکلی با صداقت و شجاعت برخورد میکرد. خدا را شکر میکنم که در جبهه همرزم حاج باقر بودم. هر زمان که در کنار او بودم، جز خوبی و صداقت چیزی ندیدم.
روایت همسر شهید حاج باقر علیپور از فداکاریها و صداقت
صغری علیپور همسر شهید حاج باقر علیپور، در گفتگو با خبرنگار بلاغ از زندگی مشترک خود با این شهید بزرگوار و فداکاریهای بینظیر او در طول دوران انقلاب و جنگ تحمیلی و ویژگیهای انساندوستانه و مسئولیتپذیری شهید علیپور در خانواده و جامعه اینگونه گفت که من و حاج باقر در دو محل کنار هم زندگی میکردیم. زمان ازدواج من ۱۳ ساله و همسرم ۱۴ ساله بود.
وی میگوید: در کنار پدر و مادر شوهرم زندگی میکردیم. بعد از انقلاب، همسرم شروع به فعالیتهای انقلابی کرد و اولین کارش این بود که اعلامیهها و فیلمهایی که از شاه باید نمایش داده میشد به خانه میآورد و هر بار چند نفر از اهالی را برای آگاهی دادن جمع میکرد.
علیپور ادامه داد: برایم جالب بود که در این مسیر مادرشان نیز مراقب فرزند بود و با چوب دور حیاط میچرخید که اگر کسی عبور کند به باقر اطلاع دهند.
وی همچنین به اعزامهای متعدد شهید به جبهه اشاره کرد و گفت: شهید باقر پنج بار به جبهه اعزام شد. همیشه به او میگفتم ما را با فرزندان تنها نگذارید و نروید، اما او با دلگرمی و درک مسئولیت، همواره مرا راضی میکرد که دفاع از وطن وظیفهای بزرگ است. در اعزام دوم، بعد از بازگشت، باز هم به جبهه رفت و در هر بار حضور در جبهه، بیشتر از گذشته از خود گذشت و برای دفاع از کشورش قدم برداشت.

فروتنی و از خودگذشتگی شهید در امور خانوادگی
همسر شهید علیپور خاطرنشان کرد: شهید باقر همیشه در فامیل و محل زبانزد بود. بعد از فوت پدرش، مسئولیت بزرگ کردن خواهر و برادرهایش را بر عهده گرفت و برایشان عروسی گرفت. در یک خاطره به یاد ماندنی، زمانی که مشغول آمادهسازی جهیزیه دخترمان بودیم، حاج باقر یخچال و گاز را از وسایل دختر خود برداشت و در جهیزیه خواهرش گذاشت. وقتی علت را پرسیدم، گفت خواهرم پدر ندارد و وظیفه ماست تا با بهترین وسایل او را راهی خانه شوهرش کنیم.
علیپور در ادامه از آخرین گفتگوهای خود با شهید قبل از اعزام به جبهه یاد کرد و گفت: برای پنجمین بار که آماده رفتن به جبهه شد، به او گفتم که نرود، چراکه فرزند کوچکمان فقط ۶ ماهه بود اما او پاسخ داد من نمیخواهم بیهوده از این دنیا بروم. باید برای دفاع از وطن بروم؛ اسلام نیاز به خون دادن دارد تا پایدار بماند و خواب دیدم که دیگر برنخواهم گشت. از فرزندانم طوری مراقبت کن که احساس نکنند بیپدر بزرگ میشوند.
وی از پیشبینی شهادت همسرش توسط دخترشان اینگونه گفت که قبل از شهادت همسرش، دخترش خواب دید که تیتر به چشم پدرش خورده بود.
همسر شهید علیپور عنوان داشت: گاهی اوقات در فیلمها میبینید که اتفاقی برای عزیزی میافتد و عزیز دیگری از قبل بیقرار میشود یا آگاه میشود. انسان تا این لحظه را نبیند، باور نخواهد کرد. دخترم قبل از شهادت پدرش خواب دید که به چشم پدر تیتر خورده است. وقتی از او پرسیدم که چه شده، با فریاد از خواب پرید و گفت خواب دیدم که به چشم پدر تیتر خورده است.
علیپور ادامه داد: آرامش کردم تا دخترم بخوابد. زمانی که خبر شهادت همسرم به ما اطلاع داده شد، بر سر پیکر ایشان نشستم و پارچه سفید را کنار زدم. دقیقا همانطور که دخترم خواب دیده بود، تیتر به چشم همسرم خورده بود و ایشان شهید شده بودند. خواب دخترم دقیقا تعبیر شده بود.
وداع آخر…
وی توضیح داد: زمانی که همسرم در جبهه بود، فرزند کوچکمان مالک راه افتاده بود. برای ایشان نامه نوشتم تا این خبر را به او بدهم. همسرم گفته بود که یا پنج روز مانده به عید میآید یا پنج روز بعد از عید، که دقیقا همینطور شد.
همسر شهید افزود: زمان عید، مشغول خانه تکانی بودم که برادر شوهرم به دنبالم آمد و گفت که حتما بیا برویم به بیمارستان، چراکه باقر تیر خورده و باید از او مراقبت کنید. با ایشان راهی شدم و به منزل مادرشوهرم رفتم. وقتی رسیدم، شلوغی زیادی را دیدم و پسر کوچکمان که در حیاط خانه مادر بزرگ بود، به سمتم دوید و گفت بابا مرد.
خواب پدر و کمک به خواهر پیش از سفر کربلا
مالک علیپور، فرزند کوچک شهید حاج باقر علیپور که در زمان شهادت پدر تنها یک سال داشت، در گفتگو با خبرنگار بلاغ از خواب عجیبی که از پدر خود دید و کمک به خواهرش پیش از سفر کربلا گفت.
وی میگوید: از پدر هیچ چیز جز قاب عکس و خاطراتی که برادرها و خواهرهایمان تعریف کردند، ندیدم. روزی با دوستی قرار شد که راهی کربلا شوم و هزینه سفر آن زمان یک میلیون و پانصد هزار تومان بود. شب قبل از سفر، خواب پدرم را دیدم. او به من گفت میخواهی کربلا بروی؟ گفتم بله پدر. او جواب داد مگر نمیدانی خواهرت مشکل دارد؛ از خواب بیدار شدم و صبح زود به خواهرم زنگ زدم. گفتم مشکلی دارید؟ او گفت که چک دارم و مبلغ کمی کم دارم. پرسیدم چقدر؟ گفت: یک میلیون و پانصد هزار تومان.
فرزند شهید در پایان افزود: دقیقا همان مبلغ هزینه سفر کربلا من بود. من آن مبلغ را به خواهرم دادم. پدر در خواب گفته بود که به خواهرت کمک کن، من خودم تو را راهی کربلا میکنم. سال بعد از این اتفاق، به همراه همین خواهرم راهی کربلا و سپس مکه شدیم. این احساس حضور پدر در زندگیام همچنان کنارم است.
به گزارش بلاغ؛ این گفتگوها یادآور ایثار و فداکاریهای بزرگانی است که در دوران انقلاب و جنگ تحمیلی جان خود را فدای میهن کردند و همچنان یاد و خاطرهشان در دل خانوادهها و مردم زنده است.
شهدا افرادی بودند که با ایمان راسخ و عشق به وطن، دشواریها و رنجها را تحمل کردند و با فدا کردن آسایش و حتی جان خود، استقلال و آزادی را برای ملت به ارمغان آوردند.
خاطرات قهرمانیهای این عزیزان همچنان منبع الهام برای نسلهای جدید و یادآور مسئولیتی که همه ما در حفظ ارزشها و آرمانهای آنان داریم، است؛ باشد که راه و رسم این شهیدان همیشه چراغ هدایت جامعه باشد.
گزارش: بهناز مقدس
انتهای خبر/