قدم اول این است که بدانیم مادران همسران، هر کدام شخصیت و ویژگی خاص خودشان را دارند و نمیتوانیم با یک عنوان مثل مادرشوهر یا مادرزن، همه را در یک دسته بگذاریم. اگر میخواهیم ارتباط بهتری با مادرشوهرمان داشته باشیم، باید بتوانیم تفاوتهای او را هم ببینیم. انواع مادرشوهر را ما میتوانیم عنوان کنیم. مادرشوهر شما در این لیست جای میگیرد؟ اگر نه، مادرشوهر شما چه ویژگیهایی دارد؟
مادر شوهر همیشه ناراضی
ممکن است مادر همسر شما، به شدت ایدهآلگرا باشد و مدام از کار شما ایراد بگیرد. مطمئن باشید در بیشتر موارد، این رفتار فقط ظاهری و بیشتر نمودی از اضطراب درونی اوست. پس بهتر است با او وارد بحث نشوید. جمله طلایی شما در پاسخ به مادرشوهرتان میتواند این باشد: «من شما را مثل مادرم دوست دارم و به اندازه تواناییام برای شما کار میکنم.»
ممکن است مادرشوهر شما با کوچکترین کسالت، در بستر بیفتد و از شما انتظار مریضداری داشته باشد. اول از همه باید بدانید که این رفتار ممکن است کاملا ناخودآگاه باشد و قصد و غرض واضحی پشت آن نباشد. دوم اینکه این کار به طور مشخص توجهطلبی است. یعنی کافی است شما در مواقعی که توانایی دارید به مادرشوهرتان رسیدگی کنید و دل او را به دست آورید تا توقعات او تعدیل شود.
مادر شوهر سرآشپز
اگر مادرشوهر شما از آن دسته آدمهایی است که مدام در حال تدارک دیدن بهترین سفره شام و بهترین دسرهاست، مطمئنا به شما و همسرتان حسابی خوش میگذرد. اما باید حواستان باشد که او حتا اگر به زبان هم نیاورد شاید از شما هم توقع همین پذیرایی را داشته باشد. پس اگر میتوانید با یک پذیرایی خوب دل او را به دست آورید.
مادر شوهری که قهر میکند
نه فقط مادر شوهر، بلکه همه آنهایی که اهل قهر کردن هستند، منتظرند که شما هم مقابله به مثل کنید تا به قهر خود ادامه دهند. پس بهترین راه این است که برعکس رفتار آنها عمل کنید و اصلا به روی خودتان نیاورید که قهر او را فهمیدهاید. آنقدر با او عادی رفتار کنید تا از لاک خودش بیرون بیاید و قهر را تمام کند.
مادر شوهر تعطیلات خراب کن
بعضی از مادرها دوست دارند که فرزندانشان تمام تعطیلات را کنار آنها بگذرانند. این مادرها معمولا با گلایه و بیان توقعات خود، استقلال زندگی پسرشان را از او میگیرند. بهترین راه این است که یکبار پیشنهاد او را رد کنید البته با کمال خونسردی و ادب، نه با گلایه و دلخوری. اما باید حواستان باشد که در زمان مناسب دیگری او را همراهی کنید تا مطمئن شود که تنهایش نخواهید گذاشت و بعضی موقعها نمیتوانید به دل او راه بیایید.
مادرشوهرعروسلوسکن
این نوع مادرشوهرها هم، حسابی حسادتبرانگیز میتوانند باشند. این دسته، به عروس بیشتر از پسر خودشان میرسند، جانبداری عروس را میکنند و مراقب هستند کسی به عروسشان از گل نازکتر نگوید. شاید، دلیلشان این است که میدانند زندگی با پسرشان میتواند ساده نباشد، یا این که میخواهند از این طریق دل عروس را به دست بیاورند و خیالشان راحت باشد که با پسرشان خوب رفتار میشود و پسرشان زندگی شادتری خواهد داشت. هر کدام که باشد، فرقی نمیکند، آرامش را تجربه کنید و به چیز دیگری فکر نکنید.
خیلیها رابطه خوبی با مادرشوهرشان دارند
بهتر است قبل از هرچیز یک سوال از خودمان بپرسیم؛ آیا در جامعه اطراف ما خانوادههایی هستند که رابطه بین مادرشوهر و عروس و همچنین مادرزن و داماد، خوب و حمایتکننده باشد؛ روابطی که هر دو طرف از آن احساس خوبی داشته باشند و از حضور در کنار هم لذت ببرند؟
در واقع تعداد خانوادههایی که مادرشوهر، عروسش را به عنوان دختر خانواده و مادرزنی که دامادش را به عنوان پسرش پذیرفته کم نیست و فکر میکنم اگر همه ما کمی با دقت به اطرافمان نگاه کنیم، متوجه میشویم که تعداد این خانوادهها اصلا کم نیست.
پس این یک قاعده و قانون کلی نیست و اگر در این زمینه با تعارض روبرو هستیم، باید به آن به عنوان یک مساله نگاه و برای برطرف کردنش تلاش کنیم.
آزردگی مادرشوهر طبیعی است!
زوجهای جوانی که وارد زندگی مشترکشان میشوند، باید به این نکته توجه کنند که والدین همسرشان (چه زن و چه مرد) نسبت به فرزندشان احساس مالکیت دارند و وقتی احساس میکنند این مالکیت را باید با دیگری شریک شوند و نفر سومی وارد رابطه والد و فرزندی میشود، احساس عدمامنیت و از دست دادن سراغشان میآید. به هرحال مادری که ۳۰-۲۰ سال فرزندش (دختر یا پسر) را بزرگ کرده، برایش آرزوهای زیادی داشته و از بودن در کنار فرزندش حس خوبی داشته و این حس تعلق حس امنیت، ارزشمند بودن و مفید بودن را به او میداده، حالا در مقطعی قرار گرفته که باید از فرزندش جدا شود و شاید حس کند که نتیجه همه تلاشها و خوندلخوردنها، تنهایی خودش شده!
این احساسات در خانوادههای کمجمعیتتر قویتر است. همچنین گاهی در بعضی خانوادهها یکی از فرزندان فرد کلیدی خانواده است و نقش پررنگتری دارد. وقتی قرار باشد این فرد کلیدی، زندگی مستقلی را با همسرش آغاز کند، مسلما آزردگیهایی در خانوادهاش ایجاد میشود. پس باتوجه به این مسائل بهتر است اول این احساس را بشناسیم و با آن همدل شویم و دوم اینکه روی نقاط حساس این رابطه دست نگذاریم تا آزردگیهای فرد را تحریک نکنیم.
شاید مشکل از «مدل ارتباطی» شماست!
خوب است زوجها از خود بپرسند: «آیا من در مدل برقراری ارتباط با خانواده همسرم مسلط هستم یا نه؟ آیا میتوانم هیجانهای خودم را کنترل کنم؟ آیا در برقراری ارتباط میتوانم طوری رفتار کنم که مانع از سوءتفاهم و پیشگیری از بروز اختلاف شود؟»
اگر هرکدام از ما مسئول مدل و سبک ارتباطی خودمان و دنبال یادگیری مدلهای ارتباط موثر و ارتباطهای اجتماعی باشیم، گامی اساسی در پیشگیری از بروز مشکلات برداشتهایم.
نکته دیگری که نباید فراموش شود این است که نظام خانوادههایی که یک دختر و یک پسر دارند و نهایتا یک عروس و یک داماد به خانوادهشان اضافه میشود با نظام خانوادههای پرجمعیت که چند عروس و چند داماد دارند، کاملا متفاوت است. در خانوادههای پرجمعیت که بیش از یک عروس و داماد وجود دارد، بحث مقایسه رفتارها، چه مقایسه رفتار عروسها با مادرشوهر و چه مادرشوهر با هرکدام از عروسها پیش میآید.
مثلا عروسخانمی که از لحاظ معاشرتی رفتار گرمتری دارد، میتواند رابطه صمیمانهتری با والدین همسرش برقرار کند و والدین همسرش ایشان را بیشتر میپذیرند و در مقابل عروس خانم یا آقا دامادی که مدل برقراری ارتباطش برگرفته از الگوی اجتنابی باشد، طبیعتا در نظام خانواده کسی نمیتواند با این فرد ارتباط داشته باشد!
حالا فرض کنید فردی عروس یا داماد خانوادهای شده که مدل برقراری ارتباط آن خانواده اجتنابی است و مهارت کمی در برقراری ارتباط دارند و خود فرد هم در حوزه ارتباطی ضعیف باشد؛ این موضوع باعث تشدید مشکل ارتباطی میشود و احتمال بروز سوءتفاهمها بیشتر خواهد شد. مثلا فرد تصور میکند خانواده او را تحویل نمیگیرند و عروس و داماد دیگر (که رفتارش صمیمانه است) را بیشتر دوست دارند. در صورتیکه مسئول کیفیت این ارتباط خودمان هستیم؛ اصل موضوع این است که اگر مراقب جهت فلش مسئولیت باشیم، راحتتر شرایط و موقعیت خود را میپذیریم و در فرصت مناسب دنبال راهی برای رفع این مشکل هستیم.