شماره هشت سربه زیر و خجالتی فوتبال ایران، که می شد بهتر از این هم باشد با یک سیلی ترمزدستی کشید بعد اگر تنبلی نمی کرد…اگر
ما تمام زندگی مان با این (اگر) سپری می شود (اگر) ی که در سیستم استانیسلاوسکی پدر تئاتر جهان به عنوان( اگر طلایی )یاد می شود و ورزش و هنر این مملکت سرشار از کسانی است که بایددر باره شان گفت اگر…اگر…
سیستم کشف استعدادها و انتقال به مرحله پویایی در کشور ما وجود ندارد این می شود که نود درصد انرژی خانواده ها و افراد در مرحله کشف هدر می رود که صرفا می خواهند اثبات کنند که استعداد دارند اما چون مرحله انتقال را کلا در اختیار نداریم و بخش عمده ای از آن باید به آموزش چه گونگی برخورد با پدیده ی شهرت و پویایی شود عموما جرقه باقی می مانند و خاموش..
نیمار زمانی که به بارسا منتقل شد حتی شیوه غذا خوردنش ایراد گرفته شد و اصلاح کردند و ما خداداد عزیزی و علی کریمی و حقیقی وصادقیان..را چه طور توانستیم آموزش بدهیم که اندکی بیشتر موقعیت خود را درک کنند و زود به دوره فرسایش نیفتند علی دایی اسطوره بی چون و چرای فوتبال ما بعد از آویختن کفش هایش چه شد?هرچه هست با زحمت شخصی خودش است بدون کوچکترین آموزش و مشاوره برای دوره ی پسا گلزنی هایش…همین شد که با یک هامارتیا که در تراژدی های یونان به اشتباه تلخ قهرمان گفته می شود پیش نهاد پذیرش کمیته جوانان یوفا توسط پلاتینی را رد کرد تا فوتبال ایران از داشتن یک شخصیت حقوقی درجه یک بین المللی محروم شود.
ما کشوری هستیم تا وقتی سرباز توان جنگیدن دارد برایش هورا می کشیم و بعد سرباز باید برود خانه آلبوم هایش را ورق بزند و حسرت بخورد و فنونی زاده و محرمی دهه هشتاد شوند.
لازمه بی چون و چرای موفقیت نگریستن به دوره ی پسا موفقیت است که مهره سوزی نکنیم.