مادر تحریمها را استتار کن پاسارگاد و سپنتا را بچسب!
شبکه دولتی انگلیس از شگرد نارنجک دودزای نشریات مدعی اصلاحطلبی در انحراف اذهان نسبت به دشمنیهای آمریکا و غرب استقبال کرد.
به گزارش مشرق، ۲ روز دیگر (۹ آبان) قانون کاتسا (سیاه چاله تحریم) اجرایی میشود. این تحریمها به حدی گسترده و دارای پوشش چندگانه است که کارشناسان آن را مادر همه تحریمها میخوانند و از آن با عنوان «بی سابقه ترین طرح تحریمی علیه ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی» نام می برند. این قانون بازگشت تمام تحریمهایی که در سالهای ٩٠ و ٩١ وضع شده بود را کاملا ممکن میکند و حتی امکان وضع تحریم علیه سایر بخش های اقتصادی دولت ایران را هم فراهم میکند. بر همین اساس در روزهای گذشته در هفتمین گزارش وزارت امورخارجه درخصوص روند اجرای برجام، تصریح شد که «احتمال بازگشت تحریمهای هستهای وجود دارد».
علاوه بر موضوع مهم اجرای مادر تحریم ها، مشکلات معیشتی مردم و مسئله بسیار مهم بیکاری جوانان نیز به دغدغه جدی بسیاری از خانوادهها تبدیل شده است. همچنین علیرغم جنجال گسترده روزنامه های اصلاح طلب و توهین وزیر نفت به منتقدان، شرکت بدسابقه توتال نیز دبّه کرده است. علاوه بر این، اکنون حدود ۱۰۰ روز از آغاز به کار دولت دوازدهم سپری شده و موعد پاسخگویی دولت درخصوص وعده ها فرا رسیده است. اهمیت این موضوعات موجب شده است تا صدای سوت خمپاره و تیر و ترقه، کل فضای رسانهای اصلاحطلبان را فرا بگیرد.
کافی است به تیترهای صفحه اول روزنامههای اصلاح طلب دقت کنید. تیترهایی همچون «کوروش؛فرصت یا تهدید»، «حواشی سپنتا ادامه دارد»، «کوروش بهانه است یا اندوخته؟»، «فاز تازه قضیه نیکنام»، «زنبیل در دست گرفتن هیچ توجیه عقلی ندارد» و…
نکته قابل تأمل اینجاست که این رویکرد رسانههای اصلاحطلب، موجب ذوق زدگی رسانه روباه پیر شد. در همین رابطه بی بی سی فارسی در مطلبی نوشت:
«اکثر روزنامههای امروز صبح تهران، یکشنبه ۷ آبان از روز کوروش و بسته شدن راه های منتهی به پاسارگاد نوشتهاند و همزمان با انتقاد از تصمیم شورای نگهبان برای لغو عضویت یک نماینده زرتشتی در شورای شهر یزد، تغییر بندی از سرودهای نظامی و تبدیل سربازان ایران به سربازان اسلام خبر داده و از زبان های مختلف با آن ها مخالفت کرده و مخالفت پیوستگی ملی خواندهاند».
برخی از رخدادها، خبرها و جنجالها نقش بمب صوتی و نارنجک دودزا را بازی میکنند و هدف نهایی که دشمنان بیرونی و یا دنبالههای داخلی آنها برای اینگونه رخدادها و جنجالها تعریف کردهاند، انحراف افکارعمومی از مسائل اصلی و سرگرم کردن آنان به مسائل حاشیهای است.
تاجزاده: علتش را یادم نمیآید اما چندبار در سازمان شلاق خوردم
عضو مرکزیت سازمان مجاهدین انقلاب میگوید چندبار در سازمان شلاق خوردم اما دلایلش یادم نیست!
تاجزاده در گفتوگو با «اندیشه پویا» اظهار داشت: سال ۶۰ شیوههای تنبیهی را در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی داشتیم. مثلا اگر کار خلافی کرده بودیم، شلاق میخوردیم. ۵ یا ۱۰ ضربه. چندبار شلاق خوردم که دلایلش یادم نیست.
وی میافزاید: در معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد کارهای خوب زیادی کردم اما یکی از کارهای غیرقانونیام این بود که سریع رفتم زیر دوخم حزب توده را گرفتم، چاپخانههای تهران حزب توده را من بستم؛ تقریبا به شکل غیرقانونی.
تاجزاده درحالیکه سالهاست بازیچه اپوزیسیون قرار گرفته میگوید: به آقای عبدالله نوری قبل از دادگاهشان گفتم ما عضوی از خانواده جمهوری اسلامی بودهایم و نمیتوانیم مثل یک جوان هجده ساله صحبت کنیم. یکی از بیرون میآید و میتواند اپوزیسیون باشد اما ما نمیتوانیم اپوزیسیون بشویم.
وی که به تصریح محسن هاشمی جزو متهمان تقلب در انتخابات مجلس ششم و عدم راهیابی هاشمی رفسنجانی به مجلس است، میگوید: در آستانه انتخابات مجلس ششم با آقای موسویلاری دیدن آقای هاشمی رفسنجانی رفتیم. گفتیم شما از حقوق رد صلاحیتشدهها دفاع کن و با این پرچم بیا که انتخابات آزاد باشد و همه بیایند. معنای حرفمان این بود که اگر با این پرچم بیایید داخل لیست اصلاحطلبان نیز قرار میگیرید. آقای هاشمی زیر بار نرفت و از اشتباهات او بود.
تاجزاده با اشاره به نگاه چریکی بهزاد نبوی به «سازمان مجاهدین انقلاب» میگوید: بهزاد نبوی اگرچه صراحتا نمیگفت اما از اعضا انتظار یک آدم چریک را داشت. اما دوره چریکی تمام شده. یک بار نشد بهزاد بگوید فلانی تو مشکل اقتصادی نداری در زندگیات؟ سازمان چریکی نمیپرسید چون خانه تیمی داشت و همه در آن زندگی میکردند. اما در سازمان که نباید مثل خانه چریکی مدام از تو بپرسند، چرا این بیانیه را ننوشتی، چرا دیر آمدی، چرا فلان کار را نکردی و چرا اینجای مصاحبه این را گفتی. عیبی ندارد همه اینها باشد اما یک بار هم صدا کنند و بپرسند چرخ زندگیات میچرخد؟ طرف ممکن بود روی عزت نفس هیچوقت چیزی نگوید ولی تو هم بپرس که گرفتاری نداری. نمیشود همه از هم انتظار یکسان داشته باشیم اما خانه یکی چهارصد متری باشد و یکی دیگر اجارهنشین باشد.
تاجزاده این را هم گفته که «نمیخواهم تکرو باشم. تئوری من این است: آنجایی که تاکتیکی است به خاطر احترام جمع سکوت کن اما چیزهایی هست که برای من استراتژیک است. همیشه میگویم در زندگی مشترک هم یک جایی هست که ممکن است دونفر به طلاق برسند.»
به گزارش «انتخاب»، تاجزاده همچنین میگوید: بازرگان موضع گرفته بود و به نظر میرسید جز با کنار زدن او نمیتوان انقلاب را اداره کرد.
کروبی: به ولایت فقیه معتقد و پایبند هستم
عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی پس از دیدار با مهدی کروبی میگوید: کروبی بر پایبندی به ولایت فقیه و جمهوری اسلامی تأکید دارد.
به گزارش جماران، اسماعیل دوستی عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی که اواخر مهر ماه به دیدار مهدی کروبی رفته گفت: دبیر کل حزب اعتماد ملی در این دیدار بر پایبندی خود به جمهوری اسلامی و قانون اساسی بهخصوص اصل ولایت فقیه آن تأکید کرده است.
دوستی گفت: «در این دیدار صمیمی که مانند یک دیدار پدر و فرزندی بود، بحثهای مختلفی داشتیم؛ از جمله در مورد انقلاب اسلامی و آینده جمهوری اسلامی. ایشان در این مورد فرمودند، من به میراث گرانبهای امام خمینی(ره) که جمهوری اسلامی است پایبند هستم و به قانون اساسی که زیرساخت و یادگار امام است به خصوص اصل ولایت فقیه معتقد هستم و همچنین نسبت به آینده نظام که خونبهای شهدای عزیز است بسیار امیدوارم.»
به نظر میرسد اظهارات اخیر کروبی، نوعی تلاش برای جبران عملکرد خویش در فتنه و آشوب ۸۸ است. تأکید وی بر پایبندی به جمهوری اسلامی و قانون اساسی و ولایت فقیه در حالی است که فتنهگران در آشوب ۸ ماهه، بر روی اسلام در عبارت جمهوری اسلامی خط کشیدند، مرگ بر اصل ولایت فقیه گفتند، تصریح کردند «انتخابات بهانه است/ اصل نظام نشانه است»، به تصویر حضرت امام خمینی(ره) توهین کردند و سرانجام، در روز عاشورای حسینی(ع) به هتاکی و حرمتشکنی بیسابقه پرداختند. بدتر از همه اینکه میرحسین موسوی همین عناصر وطنفروش را «مردمان خداجو» توصیف کرد.
بدینترتیب روشن است که آقای کروبی – اگر حقیقتاً به اسلام و انقلاب و جمهوری اسلامی و ولایت فقیه پایبند است- باید به صراحت نسبت به آن آشوبگران اعلام انزجار و برائت کند؛ چرا که در منطق شرع و عقل، «برائت» همزاد و ملازم «ولایت» است.
گفته میشود برخی اطرافیان دوستنما، نقش مهمی در هل دادن کروبی به بازی در زمین و نقشه آشوب نیابتی دشمن داشتند.
روایت شبکه دولتی انگلیس از حال ناخوش اصلاحطلبان
شبکه دولتی انگلیس نسبت به بیماری و آشفتهحالی جریان مدعی اصلاحطلبی در ایران ابراز نگرانی کرد.
شبکه دولتی انگلیس که در طول ۲ دهه گذشته، نقش حمایتی و تحریککننده به رادیکالیسم را در نسبت به مدعیان اصلاحطلبی بازی کرده، در یادداشتی با عنوان «اصلاحطلبان در بستر بیماری» نوشت: جریان اصلاحطلبی در ایران حال خوشی ندارد؛ با وجود پیروزی نامزد مورد حمایت در انتخابات ریاستجمهوری و حتی برخی از شوراها، اصلاحطلبان به حاشیه میدان سیاست رانده شدهاند.
روحانی هفتههاست که به گونهای محسوس از حامیان اصلی خود فاصله گرفته؛ ترکیب کابینه روحانی شاخصی مهم است. آخرین پیشنهاد وی (وزیر علوم) نه تنها با انتقاد بدنه دانشجویی اصلاحات که حتی با ابراز تأسف برخی نمایندگان اصلاحطلب مجلس مواجه شد؛ نمایندگانی که حتی نسبت خود آنها با ترازهای اصلاحطلبی در جریان رأی اعتماد به وزرای پیشنهادی روحانی. با پرسشهای جدی روبرو شده است. در حوزهای دیگر و مثالی متفاوت، حکایت مشهور حصر سران جنبش سبز پایان نیافته این، همزمان است با ناتوان نشان دادن اصلاحطلبان در پیگیری خواستههایشان از کریدور قوه مجریه؛ نه فراکسیون امید و نه شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان پتانسیل و عزم لازم را بروز ندادهاند.
مشکل اصلاحطلبان کجاست؟ این پرسش مهمی است؛ شاید نخستین پاسخ آن باشد که «مشکل کجا نیست؟!» از نوع نگاه به مفهوم «اصلاحطلبی» و لوازم نظری آن گرفته تا ساختار سازمانی، و از استراتژی گرفته تا مشکلات فردی اصلاحطلبان، نقدهای متعددی قابل اشاره است.
نسبت نهاد دین و نهاد دولت، جایگاه جامعه مدنی و نقش جنبشهای اجتماعی در پیشبرد اصلاحات مورد نظر، تفسیر از قانون اساسی و جایگاه آن در پیشبرد اصلاحات، و حتی چگونگی مواجهه با قوانین مستقر، از جمله محورهایی هستند که نوع نگاه و ارزیابی لایههای گوناگون اصلاحطلبان درباره آنها، یکسان نیست.
درهمتنیدگی اشخاص حقیقی با نمایندگان جمعیتهای سیاسی یکی از نقاط تحقق چالش در شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان است. افزون بر این، وجود جمعیتهای سیاسی پرشمار که مشخص نیست واجد چه عقبه تشکیلاتی و پتانسیل و پیشینه و کارنامه سیاسی هستند، یکی دیگر از نقاط پرسشبرانگیز است. جمعیتهایی که «سهم»خواهی میکنند.
موضوع غیرقابل انکار دیگر، خصلتهای فردی و مشکلات شخصی و روانشناختی طیفی از کنشگران اردوگاه اصلاحطلبی است. از جاهطلبیهای شخصی و منزلتجوییهای فردی گرفته تا سودجوییها و منفعتطلبیها، و از عطش ثروت و شهرت و مقام و قدرت گرفته تا محافظهکاری و عملگرایی محض و هراس از چالش با ارکان قدرت و تهدید منافع شخصی، طیف متنوعی از این مشکلات، گریبانگیر بخش قابل توجهی از کنشگران اصلاحات شده است.
چنین است که به عنوان نمونه، ناگهان و در رأی اعتماد به وزرای پیشنهادی روحانی، اختلافنظر و ناهمسویی جدی میان نمایندگان فراکسیون امید مشهود میشود.
بارزانی اشتباه بزرگی کرد /موازنه قوا به ضرر آمریکاست
مسعود بارزانی با انجام همهپرسی تجزیه کردستان عراق، نه فقط به خود لطمه زد بلکه آمریکا را هم که دارای موازنه قدرت با ایران در عراق نیست به دردسر انداخت.
سایت ضدانقلابی گویانیوز با انتشار این تحلیل نوشت: استراتژیای که براساس آرزو و نه بر پایه تحلیل مشخص وضعیت و تناسب عینی قوا باشد، محکوم به شکست است. درست مانند اتفاقی که در همهپرسی بارزانی و سپس از دست دادن کرکوک رخ داد و موجب شکست بارزانی و دیگر سران منطقه کردستان عراق شد. علل عمده این اتفاق را باید برآورد غلط دانست.
اگرچه مهمترین هدف سیاست آمریکا در منطقه در نهایت «تغییر رژیم» در ایران است و بخشی از دولتمردان آمریکایی، عمدتا محافظهکاران جدید، استراتژی بازترسیم نقشه خاورمیانه را دنبال میکنند، اما تناسب قوای فعلی چه در سطح آمریکا، چه در سطح بینالمللی، چه در سطح منطقهای و چه در سطح عراق امکان تحقق بلاواسطه و فوری این استراتژیها را نمیدهند.
در سطح منطقهای آمریکا هنوز درگیر جنگ با دستپرورده خود داعش، بحران خلیج(فارس) و غیره است و باید با توجه به نتایج استراتژی «تغییر رژیم» در سوریه و نتایج بازترسیم نقشه خاورمیانه رژیم بوش دوم (جنگ دوم عراق) مجددا قوای خود را آرایش بدهد؛ – امری که نیاز به زمان دارد به خصوص باید تا پایان جنگ و روشن شدن سرنوشت سوریه هر آرایشی را موقت تلقی کرد.
در سطح عراق در لحظه کنونی فضای بازی برای آمریکا بسیار تنگ است. یکی از مولفههای استراتژی آمریکا در عراق ایجاد شکاف بین دولت عراق و ایران و مولفه دیگر، حفظ نفوذ خود در میان کردها در عین مقابله با نفوذ ایران بین آنان است. از این رو چرخش آمریکا به هر سو با افزایش نفوذ ایران در سوی دیگر همراه خواهد بود.
اشتباه عظیم رهبران در برگزاری همهپرسی نه فقط لطمه به حاکمان کردستان زد، بلکه آمریکا را نه فقط در عراق، بلکه در سوریه نیز دچار دردسر کرد.
در عین حال نگاهی به لیست آنچه آمریکا در صورت حمایت از کردها به دست میآورد و از دست میدهد، کافی میبود، برای اینکه بارزانی حداقل امروز روی آمریکا حساب زیادی نکند. صرفنظر از موارد فوق بارزانی دچار یک اشتباه سادهلوحانه مهلک شده است: عدم به حساب آوردن واکنش نظامی دولت مرکزی عراق. در حالی که معنای عینی رفراندم (به خصوص در مناطق مورد مناقشه و در میان آنها به ویژه در کرکوک) زیر سؤال بردن حاکمیت ملی دولت مرکزی و به مبارزه طلبیدن آن است، وقایع اخیر نشان میدهند که او به هیچ رو خود را برای یک رودررویی نظامی آماده نکرده بوده است به عبارت دیگر میتوان گفت: بارزانی اسلحه کشید برای اینکه شلیک نکند. در عین حال بارزانی از مسئولیت کار خود میگریزد و نمیخواهد مسئولیت اشتباهش را بپذیرد.
در حالی که در شرایط فعلی، با فرض عدم دخالت غرب، هر جنگ منظمی بین کردها و نیروهای دولت مرکزی عراق (و متحدینش در منطقه) با توجه به تناسب قوای نظامی به شکست کردها در آن جنگ منظم منجر میشد و میشود و اصولا صرفنظر از اینکه زد و بندی صورت گرفته است یا خیر، جنگ نمیتوانسته کردها را در کوتاهمدت به نتایج دلخواه برساند، نیروهای مسلط بر کردستان وانمود میکنند که میتوانستهاند و میخواستهاند بجنگند و از مناطق مورد نظر دفاع کنند و هر یک دیگری را متهم به خیانت میکنند.