نسبت سنجی مان با عاشورا

چاپ

نیمه پر/  محمداسماعیل امام زاده / تکفیری های امروز، در نسبت گیری خود با یزید بسیار موفق عمل می کنند و همچون یاران و فرماندهان او در کربلا، سر عاشقان به اهل بیت رسول خدا(ص) را بی باکانه می برند و هیچ هم مخفی نمی کنند تا هم جهانیان را از اسلام بهراسانند و هم در وفاداریشان به مولای خود یزید، شیعه کشی و فتنه اندازی بین مسلمانان را با قوت به انجام رسانند؛ امّا ما چه؟

عاشورا با همه غمبارگی و دنیایی از معانی و مفاهیم ارزشی خود می آید و هر ساله می رود و ما ایرانیان، که مالامال از عشق حسینی ایم، با محرم و به ویژه دهه اول و عاشورا و دهه دوم آن حسابی حالی عوض می کنیم و روح زنگارگرفته خود را در اقیانوس بیکران معرفت حسینی شستشو می دهیم و آرام و سبکبال با دلی آماده برای شهادت در مسیر اهداف اباعبدالله الحسین(ع)، به استقبال روزها و ماههای بعد می رویم، اما پس از چندی که به خود می نگریم و وضع و حال خود را با روز تاسوعا و عاشوراء مقایسه می کنیم، آنگاه است که دچار تردید می شویم که آیا اگر زمان امام مظلوم می بودیم، می توانستیم با اراده ای پولادین در مقابل دنیایی از جوسازی های امویان و یزیدیان پایداری کنیم و رخسار خورشید حقیقت و امامت را در هاله ای از توجیهات ناشی از انحرافات و لغزشها و سست ارادگی خود مخفی ننمائیم و همچون یاران استوار و سازش ناپذیر حضرت حسین بن علی علیهماالسلام بر میثاق خود در اطاعت محض و آگاهانه و بصیرانه از ولی عصر خویش باقی می ماندیم؟!

آنچه که امروزه نگرانمان می کند، فراموشی و غفلت از روحیه خوب و قشنگ و دوست داشتنی پس از عاشوراء و گریستن ها برای مظلومیت آن امامی است که همچون کوه سترگ و قاطع در برابر دشمنان ایستاد و ما پس از چند روز و هفته، دچار گناهانی می شویم که انگار نه انگار دارای امامی چون سیدالشهداء هستیم.

آن امامی که همه وجود خود و جگرگوشه گان خود را برای هدفش، که احیای دین جدّش بود، فدا کرد و فرمود: “اگر دین محمد(ص) جز با خون من یاری نمی شود، پس ای شمشیرها بشتابید و جان مرا بستانید”. با علم به همه ناملایمات و وقایع دهشتبار برای خود و اهلبیتش، باز هم عظمت اسلام ناب محمّدی را فراتر از خود و همه موجودیش می دانست و به آیندگان نیز این پیام را داد که برای حیات درخت دین، باید همواره فداکاری کرد و برای سعادت بشریت و هدایت انسانها بسوی اسلام اصیل، در برابر ظالمان و ستمگران ایستاد و در این راه با مقاومت و پایداری، سدّهای پیش روی راه خدا را برداشت و از شهادت نهراسید و آن را به عنوان “همای سعادت” در آغوش کشید و یا با غلبه بر ظالمان، اراده مظلومان در اجرای احکام الهی و اسلامی را بر کرسی قدرت و حکومت نشاند. سالار و سپهسالار دشت کربلا، راه عاشورایی شدن را عصر تاسوعا و گرفتن فرصت خلوت برای برپایی نماز و خواندن قرآن و شب زنده داری به آیندگان نشان داد که عاشورا، فرزند پاکی نفس و طهارت روح در زلال نماز و قرآن و تهجد برای خداپرستی و مبارزه با خودپرستی هاست.

نمی توان عاشورایی ماند و به نماز و قرآن و معارف آن، که همه ارزشهای اسلامی در آنهاست، بی توجّه بود. چرا که اساساً عاشوراء برای احیا و گسترش فرهنگ نماز و معارف قرآنی به وجود آمده است و جنس نهضت اباعبدالله(ع) چیزی غیر از امر به معروف و نهی از منکر نیست.

حضرت حسین(ع)، آن چشمه سار عشق و فضیلت، که حقّ جهاد را بخوبی بجا آورد، همه پیروان و دل سپردگان خود را به تقوای الهی و پرهیز از آلودگی های درونی و برونی فرا می خواند و رمز جاودانگی را در بجا آوردن “حقّ تقوا و اجتناب از غیرخدایی ها” می داند.

حسین بن علی(ع) از روز شهادتش، که ۱۳۷۵سال از آن می گذرد، تاکنون همواره خالق خوبی ها، نوعدوستی برای هدایت بسوی سعادت حقیقی، فرهنگ سازی خدایی شدن و میراندن شیطان درون و برون بوده و مروّج راستین این ارزشها بمانند صادقانه فداشدن و فداکردن همه دارائیهای خود است. عزیز زیست و عزیز به شهادت رسید و در سخت ترین لحظه های مبارزه و جان دادن در گودال قتلگاه، عزتمندانه ایستادگی کرد و خواهر سخت تر از فولادش، اسارت را عزیزانه مدیریت کرد و عزّت را در همه اسرا تکثیر کرد.

آنچنان که سپاهیان به ظاهر فاتح یزید، به اسارت عزّت و سربلندی این اسراء در آمدند و در هیچ مصافگاه افکار عمومی، حتی در محفل و مجلس پرطمطراق یزید نیز، این خفت و ذبونی در مقابل عزت و شوکت خاندان وحی، نتوانست خود را نجات دهد؛ چرا که برای گنهکاران و فرصت سوزان همیشه مجال جبران وجود نخواهد داشت و آتش دنیا و آخرت گریبان آنها را خواهد گرفت و خرمن وجودشان را در لهیب زبانه های خود خواهد سوزاند، آنچنانکه در ماجرای دردناک کربلا و قیام مختار این حکم تاریخ به قضاوت و عبرت همگان گذارده شد و تروریستهای تکفیری نیز به اربابان خود (امریکا، عربستان، قطر،…) صورت عملی این سرنوشت تاریخ را نشان خواهند داد.

در هر عاشورایی که فرا می رسد، این پرسش جان تازه می گیرد که ظرف یکسال گذشته، چقدر توانستیم و یا خواستیم که حسینی بمانیم. خلوت و جلوت مان چه پیوندی با عاشوراء داشت؟

آیا توانستیم خانواده ای حسینی بسازیم؟

اساساً، سعی و تلاش هر یک مان برای حسینی ماندن چقدر بوده؟. بین خود و خدای مان، چقدر خواستیم و تلاش کردیم تا بتوانیم شرمنده فداکاری های عاشورائیان نباشیم؟

با نگاهی به صورت و سیرت جامعه، شهر و کوی و برزن مان، با ولی و صاحب زمان مان حضرت حجت (عج الله) به سخن و محاسبه بپردازیم. آیا قلب عزادار او را تسلا می دهیم و یا آن را مجروح تر می سازیم؟. اینکه صادق آل محمد(ص) می فرماید: “شیعه ما موجب زینت ماست”، آیا ما شیفتگان و دلدادگان اباعبدالله الحسین(ع) با رفتار و ظواهر و کردار خود، زینت و مایه افتخار ائمه طاهرین و سید و سالار شهیدانیم و یا… .

به راستی چه باید کرد؟

آیا پیمان شکنی های مان ناشی از جهل است یا بی ارادگی و یا هر دو. چرا عده ای از ما نمی توانیم در پی تصمیم برای خوب و حسینی ماندن، شخصیتی از خود بسازیم که محیط پیرامون مان از ما رنگ خوبی ها را بگیرند و بر ما تأثیر منفی نگذارند که از ما تأثیر مثبت بگیرند؟

آیا نباید شیطان وساوس درون و شیاطین برون را بخوبی شناخت و خوب تر از آن، به نقاط مثبت و توانمندی های خود پی برد و در صدد تقویت اراده با توسل به دستورالعمل های دینی از ائمه و بزرگان برآمد تا در قبال وسوسه هایی که در همواره تاریخ زمینه لغزش و سقوط بزرگان حتی شمری که در رکاب آقا امیرالمومنین علی علیه السلام به افتخار جانبازی نائل آمده بود، فراهم آورد، مصونیت یافت؟

خدایا! نگه مان دار می خواهیم سعی کنیم تا در عاشورای بعد به ارزیابی یکساله خود بپردازیم. خدایا موفق مان بدار تا روسفید شویم.

آمین یا رب العالمین

بلاغ/