به گزارش خبرنگار حوزه اندیشه خبرگزاری فارس، حجتالاسلام محمدجواد نوروزی عضو هیأت علمی مؤسسه امام خمینی درباره گفتمان براندازگونه اصلاحطلبان گفت: در مورد جریان اصلاحطلبی میتوان از دو بعد سخن گفت؛ یک، از نظر فکری و اندیشهای و دوم از نظر کُنش سیاسی و رفتار عملی آنها. جریان اصلاحات از لحاظ فکری یک تطور و سیر خاصی را پشت سر گذاشته است. در ساحت نظر، جریان «روشنفکری» را که به عنوان بنمایه معرفتی اصلاحطلبان است، میتوان به سه بخش تقسیم کرد؛ یک قبل از انقلاب تا سال ۵۷، دوم از سال ۵۷ تا سال ۷۶ که یک نقطه عطف برای جریان فکری اصلاحات است و مرحله بعدی از سال ۷۶ به بعد.
حجتالاسلام محمد جواد نوروزی
تفکر التقاطی، ویژگی اصلی فکر اصلاحطلبان است
وی افزود: اگر ما اندیشه اصلاحطلبان و شخصیتهای بزرگ این قشر را در این سه مرحله مورد بررسی قرار دهیم و به رفتار سیاسی آنان به دیده دقت بنگریم به یک حلقه مشترک و وجه یکسانی میرسیم که آن «تفکر التقاطی» این طیف است. این تفکر التقاطی هرچه که جلوتر میآید، بروز و ظهور بیشتری پیدا میکند تا اینکه به تقابل با اندیشه انقلاب اسلامی میرسد. از سال ۱۳۷۶ به این طرف ما شاهد یک گفتمان عملی و نظری در برابر حقیقت انقلاب اسلامی هستیم که از سوی اصلاحطلبان شکل گرفته است. البته از رحلت حضرت امام در سال ۶۸ تا به قدرت رسیدن جبهه اصلاحات در سال ۷۶ آنان در بعد نظری و فکری فعالیتهای بسیاری انجام دادند که نتیجتاً این بخش بسیار پررنگ و برجسته شد.
فعالیت در سه بخش نظری برای تضعیف نظام اسلامی
نوروزی بیان کرد: جریان اصلاحطلبی و مغزهای متفکر آنان در سه بخش برای تقابل با نظام اسلامی فعالیت میکنند. اولین آنها بُعد فلسفی ـ کلامی است که سعی در تضعیف بنیانهای معرفتی انقلاب اسلامی دارد. اشخاصی نظیر عبدالکریم سروش و محسن مجتهد شبستری، شاخصترین این افراد در این مرحله هستند. در بخش بعدی اصلاحطلبان تلاش دارند که با یک رهیافت فقهی نظریه حکومت اسلامی مدنظر حضرت امام (ره) را مورد نقد و رد قرار دهند. پیگیری نظریه مشروعیت آیتالله منتظری و محسن کدیور نمونههایی از این تلاش است که سعی دارد حکومت اسلامی را بر دموکراسی غربی و اندیشه سیاسی اروپاییان منطبق کند. در وهله آخر هم سعی دارند با ریلگذاری کنشگری سیاسی و زیست اجتماعی رویکردی را در جامعه تثبیت کنند که عملاً در تضاد با ارزشهای عملی نظام باشد. این بخش اخیر را میتوان در فعالیت افرادی چون سعید حجاریان و حسین بشیریه مشاهده کرد.
وقتی دُم خروس بیرون میزند
عضو هیأت علمی مؤسسه امام خمینی گفت: بنا به آنچه گفته شد چنین نتیجه میگیریم که اصلاحطلبان یک ایدئولوژی مستقل از انقلاب اسلامی و به عبارتی در برابر نظریه سیاسی انقلاب به وجود آوردهاند که هدف اصلی، آن است که انقلاب را ذیل مدرنیته و ارزشهای آن قرار دهند؛ یعنی سیادت و اصل مدرنیته است که انقلاب باید خود را با آن وفق دهد. جلوهگری این افق دید را زمانی میتوان شاهد بود که این تفکر به قدرت میرسد. در زمانی که ریاست جمهوری در قبضه این طیف درآمد به جای آنکه رئیس جمهوران به عنوان عالیترین مقام اجرایی کشور سعی در عملی کردن فلسفه نظری انقلاب و رهبران آن داشته باشند، یک نوع فلسفهبافی جدید و ایدئولوژیسازی مستقل را پی گرفتند. نتیجه این گفتمانسازی ایجاد رویکردهای لیبرال در سیاست و سکولاریزه کردن علوم در ساحت نظر و اندیشه است؛ چرا که اساس فکری آنان آبشخوری فارغ از هندسه فکری انقلاب دارد.
وی افزود: اصلاحطلبان با ایجاد انشقاق فکری در سطح جامعه، گفتمان جدیدی را تولید کردند که بالتبع در پی عملی کردن این اندیشه برمیآیند؛ پس ناگزیر به تقابل با نظام حاضر اقدام میکنند. به عبارتی گفتمان اصلاحطلبی، گفتمان براندازی است. امام خمینی بارها تأکید کرده بودند که اختلاف سلیقه امر طبیعی و معمولی است و انقلاب اسلامی به عنوان بال پیشبرنده با این اختلاف سلایق همراهی خواهد کرد، اما تذکر و هشدار امام در جایی بود که این اختلاف بخواهد رویکرد فکری و نظری داشته باشد. آنچه ما از سال ۱۳۷۶ به بعد در باب اصلاحطلبان در ساحت سیاست شاهد بودیم نه یک اختلاف سلیقه سیاسی بلکه پیروی و در پیش گرفتن یک ایدئولوژی سیاسیِ متمایز از انقلاب است. وقتی دید ایدئولوژیک شد، طرفداران آن سعی در حاکم کردن آن دارند، به عبارتی باید گفت اصلاحطلبان با شعار اصلاح وارد میشوند، اما هدف آنان براندازی است. شاهد این مدعا را کافی است در موضعگیریهای این طیف در بزنگاههای تاریخی و حساس نظام، نظیر سالهای ۷۸، فتنه ۸۸ و دهه اخیر مشاهده کرد.
نوروزی در پایان گفت: حضرت آقا بارها این پرسشگری را مطرح کردند که منظور و مقصود از «اصلاحات» چیست؟ اگر هدف آن اصلاحی است که مؤید اصول اساسی اسلام و انقلاب باشد، نه تنها مخالفتی با آن وجود ندارد؛ بلکه از آن استقبال نیز میشود، اما آنچه شاهدیم، مسأله را پیچیده میکند؛ گویی اراده اصلاحات نه کمک در راستای کاستیهای نظام و تقویت آن، بلکه گفتمانی است که ارادهاش بر مبنای براندازی میچرخد.