شورا؛ نهاد یا سازمان؟

چاپ

به گزارش رامسرنوین در یادداشت جوان فعال اجتماعی  شیث خسروی عنوان شد: با گذشت قریب به دو دهه از تاسیس نهاد شوراها، امروز تقریبا” همه به دنبال راهکاری جهت رهایی از تضادها و تناقض های این نهاد هستند.

گروهی خواهان جوانگرایی در شوراها هستند و این نهاد را بعنوان پایه ای ترین مسیر سیاست ورزی مدنظر قرار می دهند.گروهی با تشکیل ائتلاف های سیاسی، صندلی های شورا را بعنوان سکوهای پیروزی جناحی تصور می کنند.
گروهی هم به خصوص در شهرستان ها به بازی قومی و قبیله ای مشغولند و به نحوی خواهان یارگیری از میان نیروهای موجود و رای آور شوراها هستند.

تمام سیستم های تحولی شورای شهر با آزموده شدن در دوره های پیشین و آینده، مطمئنا”به تضادهای خود خواهند رسید.

جوانگرایی در شوراها شاید برای نیروهای جوان شعاری شیک باشد اما در همین ابتدای کار هم نه به مذاق بزرگتر ها خوش آمده و نه خود جوانان آنقدر اعتماد به نفس دارند که بی نیاز از بزرگتر ها پا به عرصه بگذارند و لیستی جدا بدهند، حتی اگر به قیمت شکست یک جناح تمام شود.

نگاه قومی به شوراها بخصوص در شهرستان ها، شاید تنها موردی باشد که همچنان راهش را ادامه می دهد.

این بازی هر دوره بی رمق تر از دور قبل خود را نشان می دهد و اگر روزی قرار بر تعطیلی نهاد شوراها باشد، بی شک ادامه این بازی و تبعات آن منجر به تضاد های عمیقی خواهد شد که کار را یکسره خواهد کرد.

اما تخصص گرایی بی شک خطرناک ترین نگرش به شوراهای شهر است. سیستمی که به دنبال تخصص گرایی در شوراست. آنها که با نقد ورزشکاران و بازیگران و سلبریتی ها و شعار چشمگیر “تخصص” به دنبال تحول شوراهای شهر هستند.این نگاه به دنبال این است که شوراها با تغییری ماهیتی از یک نهاد به یک سازمان تبدیل شوند.

نهادها وضعیت های تجربی هستند که مشمول گذر زمان می شوند تا از شکلی ساده به پیچیده تکامل پیدا کنند و جوابگوى نیازهاى اجتماعى مستمر و دائمى مى‌باشند. در صورتى‌که سازمان گروهى است که با طرح و نقشه قبلی به انجام وظایف استانداردشده‌اى مبادرت مى‌کنند.

مساله اصلی شورا در واقع شکل نهادی آن است که از روز اول مقرر شد با تقویت انگیزه های زیست محلی شهروندان و ترسیم پایه ای ترین شکل از دموکراسی، آن را تجربه کند و در واقع نهادی برای استارت تجربی دموکراسی از دل کوچه ها و خیابان ها و شرایطی باشد که در آن زندگی می کنیم. مقرر شده بود که شوراها به دور از دسترسی نخبگان به نحوی “حق سازمان یابی” توده های بی پناه در برابر قدرت عظیم دولت باشند.

باید بپذیریم که با دو دهه تعلل در شکل دادن به نهادی اجتماعی و شهری امروز باز هم در ابتدای راهی هستیم که سال ۷۸ ترسیم شد

امروز باید به ابتدای راه برگردیم و به باز تعریف این مسیر دوباره فکر کنیم. ما به تجربه دموکراسی پذیری شهروندان نیازمندتریم تا سازمان های نخبه گرایی که به ساماندهی زندگی توده مردم می پردازند.

 کمیسیون های شورا، نه نیازمند متخصصین مهندس و شهرساز که محتاج فعالان مدنی و رهبران اجتماعی و مدیران NGO هاست تا تجربه زیست اجتماعی مردم را به مدیران شهری القا کنند.

 مقابل سختی سازمانی شدن نهاد شوراها بایستیم تا قبل از اینکه تجربه های شکست خورده مان، با نابودی نهاد شورا دود شود و به آسمان برود.