چهره پنهان کوروش

چاپ

خبرگزاری فارس: چهره پنهان کوروش

به گزارش رامسرنوین به نقل از  فارس ـ گروه تاریخ: کوروش بزرگ، شاه جهان، ذوالقرنین، آورنده اولین منشور حقوق بشر و… از القاب و توصیفاتی است که این روزها از کوروش هخامنشی اولین شاه سلسله هخامنشی می شود.

آوردن و امانت گرفتن کتیبه‌ای منسوب به این شاه از موزه بریتانیا و نمایش آن در موزه ملی پس از سی و چند سال مباحث مربوط به کوروش هخامنشی را میان مورخان،سیاستمداران و افکار عمومی دوباره آغاز کرده است.

من از خوانندگان محترم این نوشتار که البته به قدری به درازا کشیده تقاضا می کنم که اگرچه برخی از نکات ذکر شده در این متن با اطلاعات پیشینی و یا سلایق فردی بعضی از مخاطبان تفاوت دارد ضمن مطالعه کامل متن در بخش نظرات اندیشه خود را  مطرح سازند.

یک استوانه و ده‌ها سوال

ماجرای این متن که برخی آن را یک متن حقوق بشری می خوانند و از آن پیامبری یا فرمانروایی پیامبرگونه می‌دانند از ۱۳۰ سال قبل شروع شد. در سال ۱۲۵۸خورشیدی/ ۱۸۷۹میلادی، به دنبال کاوش‌های گروه انگلیسی در معبد بزرگ اِسَـگیلَـه (نیایشگاه مَـردوک، رب النوع بزرگ بابلی) در شهر باستانی بـابِـل در بین‌النهرین استوانه‌ای از گل پخته بدست باستان‌شناسی کـلدانی به نام «هرمز رسـام» پیدا شد که امروزه در موزه بریتانیا در شهر لندن نگهداری می‌شود.این استوانه پس از فتح بابل به دستور کوروش فراهم آمده است.

استوانه کورش آسیب‌هایی جدی به خود دیده است. بسیاری از سطرهای آن از بین رفته و یا بر اثر فرسودگی بیش از اندازه قابل خواندن نیستند. نوشته‌های بخش‌های آسیب‌دیده را تنها با توجه به اندازه فضای خالی و برخی حروف باقی مانده در آن می‌توان تا حدودی بازسازی کرد که در این بازسازی نیز، بی‌گمان احتمال اشتباه‌هایی وجود دارد. بدین لحاظ و نیز به دلیل اینکه در خوانش و ترجمه نبشته‌های بابلی، هنوز نیز اتفاق نظر وجود ندارد؛ متن منشور کوروش در ترجمه‌های گوناگون به تفاوت‌هایی دچار آمده است.

کوروش به روایت دستگاه باستان گرای پهلوی : دیکتاتور مصلح طرفدار حقوق بشر!

اندیشه آریایی و اعتقاد به یک پادشاه مقتدر و یک دیکتاتور مصلح از اصول ایدئولوژی حکومت پهلوی بود و اشخاصی نظیر محمدعلی فروغی به تبیین آن پرداختند و بدین سان جلوس کوروش هخامنشی بر اریکه قدرت مبدأ تاریخ ایران قرار گرفت و این جریان در دو دهه پایانی حکومت پهلوی شدت گرفت.

محمدرضا پهلوی در مهر ماه سال ۱۳۵۰ به رویاهای خود جامه عمل پوشاند و یکی از عظیم‌ترین و پرهزینه‌ترین جشنهای تاریخ معاصر ایران و جهان را در تخت جمشید شیراز در کنار آثار به جا مانده از کاخ‌های پادشاهان هخامنشی برگزار نمود.

یکی از برنامه های این جشن نمایش این سنگ نوشته و استوانه برای حضار به عنوان اولین متن حقوق بشر بود. دستگاه فرهنگی محمدرضا پهلوی از این متن ترجمه‌ای رسمی فراهم کرده به شش زبان ترجمه نمود و بدل استوانه را به سازمان ملل به عنوان اولین منشور حقوق بشر فرستاد. دستگاه تبلیغاتی باستانگرای  پهلوی متن استوانه را به شرح زیر اعلام کرد:

یکی از برنامه های این جشن نمایش این سنگ نوشته و استوانه برای حضار به عنوان اولین متن حقوق بشر بود. دستگاه فرهنگی محمدرضا پهلوی از این متن ترجمه‌ای رسمی فراهم کرده به شش زبان ترجمه نمود و بدل استوانه را به سازمان ملل به عنوان اولین منشور حقوق بشر فرستاد.

منم کـوروش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه بابِـل، شاه سومر و اَکَد، شاه چهار گوشه جهان. پسر کمبوجیه، شاه بزرگ … نوه کورش، شاه بزرگ … نبیره چیش‌پیش، شاه بزرگ …

آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم، همه مردم گام‌های مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابِـل بر تخت شهریاری نشستم. مردوک خدای بزرگ دل‌های پاک مردم بابـل را متوجه من کرد … زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.

ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید. وضع داخلی بابل و جایگاه‌های مقدسش قلب مرا تکان داد … من برای صلح کوشیدم.

من برده‌داری را بر‌انداختم، به بدبختی آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم که هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند.

مَـردوک خدای بزرگ از کردار من خشنود شد … او برکت و مهربانی‌اش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم …

من همه شهرهایی را که ویران شده بود از نو ساختم. فرمان دادم تمام نیایشگاه‌هایی که بسته شده بودند را بگشایند. همه خدایان این نیایشگاه‌ها را به جاهای خود بازگرداندم.

همه مردمانی که پراکنده و آواره شده بودند را به جایگاه‌های خود برگرداندم و خانه‌های ویران آنان را آباد کردم. همه مردم را به همبستگی فرا خواندم. همچنین پیکره خدایان سومر و اَکَـد را که نَـبونید بدون واهمه از خدای بزرگ به بابل آورده بود، به خشنودی مَردوک خدای بزرگ و به شادی و خرمی به نیایشگاه‌های خودشان بازگرداندم. بشود که دل‌ها شاد گردد.

بشود، خدایانی که آنان را به جایگاه‌های مقدس نخستین‌شان بازگرداندم، هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم زندگانی بلند خواستار باشند. بشود که سخنان پر برکت و نیکخواهانه برایم بیابند. بشود که آنان به خدای من مَردوک بگویند: ‘‘ به کورش شاه، پادشاهی که ترا گرامی می‌دارد و پسرش کمبوجیه، جایگاهی در سرای سپند ارزانی دار.’’

من برای همه مردم جامعه‌ای آرام فراهم ساختم و صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم.

بر مبنای این متن کوروش با تساهل و تکثرگرایی مذهبی و احترام به همه ادیان،طرفدار حذف برده داری،احترام به حقوق غیر نظامیان و … معرفی شده است.

کوروش به روایت یهودیان: مسیح خداوند

اگرچه شاید ایرانیان در طول تاریخ کوروش و نامش را تا دوره قاجار فراموش کردند و حتی در شاهنامه فردوسی نامی از این شاه نیست (علیرغم اینکه داریوش به نام دارا، اسکندر،سلسله اشکانیان البته به صورت چند بیت و شاهان ساسانی در شاهنامه حضور دارند) اما مردمانی با دینی متفاوت در گوشه دیگر جهان کاملا کوروش را می شناختند و مسیح خود می دانستند.

همانگونه که می‌دانید؛ کوروش با فتح بابل، یهودیانی را که توسط بخت النصر به اسارت گرفته شده بودند و به بابل آورده شده بودند آزاد کرد و به بیت المقدس فرستاد. در کتاب ۱۶٫ اشعیا باب چهل و پنج آیه یک چنین می خوانیم:

خداوند به مسیح خویش یعنی به کورش گفت دست راست او را گرفتم تا به حضور وی امّت‌ها را مغلوب سازم و کمرهای پادشاهان را بگشایم تا درها را به حضور وی مفتوح نمایم و دروازه‌ها دیگر بسته نشود.

هم چنین سفر عزرا باب یک آیه دو چنین می خوانیم

کورش پادشاه فارس چنین می‌فرماید: یهوه خدای آسمانها جمیع ممالک زمین را به من داده و مرا امر فرموده است که خانه‌ای برای وی در اورشلیم که در یهودا است، بنا نمایم‌.

بخش فراموش شده تاریخ: کوروش به روایت کوروش!

این روزها مغازه ها، وبلاگها،کتابفروشی ها و … مملو از پوسترها،مطالب،تصاویر و جزواتی از کوروش و منشور او هستند که بخش زیادی از آنها جعلی است و یا شبیه ترجمه رسمی خلاصه شده است. اما به نظر می‌رسد برای شناخت بیشتر کوروش و دوران او و واقعیت‌های تاریخی بدون ویرایش و روتوش می‌بایست به اصل متن استوانه رجوع کرد متن ترجمه ذیل توسط دکتر شاهرخ رزمجو از بخش شرق شناسی موزه بریتانیا از بابلی باستان به فارسی ترجمه شده است(عددهای کنار سطور نمایانگر ترتیب جملات و سطور در کتیبه است):

دلیل حمله  به بابل خشم رب النوع مردوک

۱) [آن هنگام که …………. {مردو]ک، پادشاه همه آسمان‌ها و زمین، کسی که ….،} … که با …یَش {سرزمین‌های دشمنانش (؟) را لگدکوب می‌کند}

۲) [………………] {با دانایی گسترده، … کسی که} گوشه‌های جهان {را زیر نظر دارد}،

۳) [………………] …فرزند ارشد [او] (= بِلشَزَر، فرومایه‌ای) به سروری سرزمینش گمارده شد،

۴) [………………] [اما] او [فرمانروایی؟ سا]ختگی بر آنان قرار داد،

۵) نمونه‌ای ساختگی از اِسگیل سا[خت و] …………… برای (شهر) اور و دیگر جایگاه‌های مقدس [فرستاد؟]

۶) آیین‌هایی که شایسته آنان (خدایان / پرستشگاه‌ها) نبود. پیشکشی‌ [هایی ناپاک]‌ ………………. گستاخانه […] هر

روز یاوه‌سرایی می‌کرد و [اها]‌نت آمیز

۷) (او) پیشکشی‌های روزانه را باز داشت. او در [آیین‌ها دست برد و] ……………. درون پرستشگاه‌ها برقرار [کرد]. در اندیشه‌اش به ترس از مردوک ــ شاه خدایان ــ پایان داد.

۸) هر روز به شهرش (= شهر مردوک) بدی روا می‌داشت. …………. همه مردما[نش را …] (= مردمان مردوک) را با یوغی رها نشدنی به نابودی کشاند.

۹) انلیلِ خدایان (= مردوک)، از شِکوِه ایشان بسیار خشمگین شد، و ………… قلمرو آنان. خدایانی که درون آن‌ها می‌زیستند محراب‌های‌شان را رها کردند،

۱۰) خشمگین از این‌که او (= نبونئید) (آنان را) (= خدایان غیر بابِلی) به شواَنّهَ (= بابل) وارد کرده بود. [دلِ] مردوکِ بلند [پایه، انلیلِ خدایان] به رحم آمد … (او) بر همه زیستگاه‌هایی که جایگاه‌های مقدس‌شان ویران گشته بود.

از این بخش ها معلوم می شود کوروش چنین بیان می‌نماید که شاه سرزمین بابل – یلشزر- که فردی بی مایه بوده، پرستش رب النوع مردوک را رها کرده و آیین دیگری اتخاذ کرده بود.

لذا مردوک بر او خشم گرفت. باید بدانید مردوک به معنای خدای یگانه و یا مفاهیمی شبیه آن نیست بلکه مردوک یا مردوخ یکی از خدایان باستانی تمدن بابل است. در تمدن بابلیان مردوک به عنوان خدای باروری و آفرینش مطرح است. او در دوره حمورابی به‌عنوان محافظ بابل به شمار می‌رفت. مجسمه این رب النوع در بتکده های بابل مورد پرستش بابلی ها بوده است!

فتح بدون درگیری خواست مردوک بود. مردوک شاهی دادگر را جست‌وجو کرد که دل‌خواهش باشد. او کوروش، شاه (شهر) انشان را به دستانش گرفت، و او را به نام خواند، (و) شهریاری او بر همگان را به آوای بلند اعلام کرد.

۱۳) او (= مردوک) سرزمین گوتی (و) همه سپاهیان مادی را در برابر پاهای او (= کوروش) به کرنش درآورد و همه مردمان سرسیاه (= عامه مردم) را که (مردوک) به دستان او (= کوروش) سپرده بود،

۱۴) به دادگری و راستی شبانی کرد. مردوک، سرور بزرگ، که پرورنده مردمانش است، به کارهای نیک او (= کوروش) و دل راستینش به شادی نگریست.

۱۵) (و) او را فرمان داد تا بسوی شهرش (= شهر مردوک)، بابِل، برود. او را واداشت (تا) راه تینتیر (= بابِل) را در پیش گیرد، و، هم‌چون دوست و همراهی در کنارش گام برداشت.

۱۶) سپاهیان گسترده‌اش که شمارشان هم‌چون آب یک رودخانه شمردنی نبود، پوشیده در جنگ‌افزار‌ها در کنارش روان بودند.

۱۷) (مردوک) او را بدون جنگ و نبرد به درون شواَنّهَ (= بابِل) وارد کرد. او شهرش، بابِل را از سختی رهانید. او (= مردوک) نبونئید، شاهی را که از او نمی‌هراسید، در دستش (= دست کوروش) نهاد.

طبق این بخش کوروش توسط مردوک برگزیده شد که مردم شهرش را نجات دهد. به واسطه لطف و مردوک با مردم شهرش به لطف رفتار می کند، بندهای زیر مواردی هستند که توسط دست اندرکاران ترجمه حقوق بشری منشور مورد استفاده قرار گرفته اند:

۲۴) سپاهیان گسترده‌ام با آرامش درون بابِل گام برمی‌داشتند. نگذاشتم کسی در همه [سومر و] اَکد هراس آفرین باشد.

۲۵) در پی امنیتِ [شهرِ] بابِل و همه جایگاه‌های مقدسش بودم. برای مردم بابِل ……………… که برخلاف خوا[ست خدایان] یوغی بر آنان نهاده بود که شایسته‌شان نبود،

۲۶) خستگی‌های‌شان را تسکین دادم (و) از بندها (؟) رهایشان کردم. مردوک، سرور بزرگ، از رفتار [نیک من] شادمان گشت (و)

سیاست کوروش پس از پیروزی، بازگرداندن بتها به بتکده ها!

۳۲) اَکد، سرزمین اِشنونهَ، زَمبَن، شهر مِتورنو، دِر، تا مرز گوتی، جا[یگاه‌های مقدس آن‌سو]ی دجله که از دیرباز محراب‌های‌شان ویران شده بود،

۳۲) خدایانی را که درون آن‌ها ساکن بودند، به جایگاه‌های‌شان بازگرداندم و (آنان را) در جایگاه ابدی خودشان نهادم. همه مردمانِ آنان (= آن خدایان) را گرد آوردم و به سکونتگاه‌های‌شان بازگرداندم و

۳۳) خدایانِ سرزمین سومر و اَکد را که نبونئید ــ در میان خشم سرور خدایان ــ به شواَنّهَ (= بابِل) آورده بود، به فرمان مردوک، سرور بزرگ، به سلامت

۳۴) به جایگاه‌شان بازگرداندم، جایگاهی که دل‌شادشان می‌سازد. باشد تا خدایانی که به درون نیایشگاه‌های‌شان بازگرداندم

نتیجه گیری:

با مطالعه متن واقعی استوانه کوروش واقعیت‌های مهمی برای خواننده آشکار می‌شود. در ابتدا از تحریف محتوا و بزرگنمایی بخشهایی از آن توسط برخی دست اندرکاران فرهنگی سابق شگفت زده می شویم.

اگرچه محتوا به ظاهر یکی است اما جابجایی جملات،حذف تاکیدات،پررنگ سازی برخی بخش‌ها، متن جدیدی ارائه می‌دهد که حاوی عناصری مانند لغو برده‌داری، آزادی مذهبی، صلح جهانی و … باشد. این متن قرن بیستمی بیشتر تامین کننده نیازهای دستگاه‌های فرهنگی دولت پهلوی برای نزدیکی با غرب و ایالات متحده بود.

نکته مهم دوم ایجاد شبه جدی در نظریات بزرگانی مانند مرحوم ابوالکلام آزاد متفکر بزرگ هندی و برخی احتمالات از سوی مفسران بزرگ قرآن کریم درباره یکی بودن کوروش و ذوالقرنین است.

اگرچه کوروش در فتح بابل بدون نبرد نظامی شخصیتی آرام و مهربان تر از خونخوارانی مثل آشوربانی پال و  بخت النصر نشان داد اما بعید به نظر می رسد عبد صالح خدا مجددا دستور برپایی بت پرستی و بازسازی معابد شرک آلود را صادر نماید.

تناقض بعدی اینجاست که چرا علیرغم این گونه اطلاعات کوروش زردشتی معرفی می شود؟! آیا در این کتیبه کوچکترین نامی از اهورا مزدا برده می شود؟

و نهایتا با پرسش پیچیده تری روبرو می شویم که مبنای اطلاعات کتاب مقدس (عهد عتیق) درباره کوروش چیست؟ آیا کوروش آنگونه که عهد عتیق معرفی می کند یهوه پرست! بوده و یا آنچنان که در متن استوانه آمده خود را منسوب به مردوک بابلی می دانسته و یا فرصت طلبانه خود را به آیین های مختلف معرفی می کرده است؟

اگر حتی فرض کنیم که کوروش دچار تساهل و تسامح مذهبی و تکثرگرایی بوده که بین یهوه تا مردوک را جمع می بسته آیا می توان او را از عباد صالح  خدا دانست؟