پایگاه خبری تحلیلی رامسرنوین
  • گزیده اخبار :
  • جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ , Friday 29 March 2024
    Ramsarnovin.ir
    آرشیو سایت





  • کد مطلب : 22493
  • تعداد نظرات : ۰ نظر
  • تاریخ انتشار خبر : ۲۶ مرداد, ۱۴۰۰ - ۰۴:۲۳
  • شما اینجا هستید :آخرین اخبار
  •   

    روایت ۱۷۰ کیلومتر پراسترس برای رساندن اکسیژن به بیمارستان/فداکاری برای نجات جان بیماران کرونایی

    شاهرخ بیگدلی، راننده تریلی حامل مخزن اکسیژن که از تهران راهی قائم‌شهر بود پس از بروز اشکال در یکی از چرخ‌ها با بیمارستان رازی تماس می‌گیرد اما وقتی به او می‌گویند اکسیژن ذخیره آنها در حال اتمام است، بدون توقف برای تعویض لاستیک تا بیمارستان می‌راند و در حالی به مقصد می‌رسد که لاستیک تریلر کاملا از بین رفته بود.

    به گزارش رامسرنوین به نقل از بلاغ، مهربانی دل می‌خواهد نه دلیل؛ این سخن را بارها و بارها شنیده‌ایم اما مردم ما در روزهای کرونایی به بهترین شکل ممکن آن را معنا کردند؛ به‌طوری‌که در لابه‌لای خبرهای تلخ و سیاه کرونایی مهربانی و همدلی‌ها روزنه امیدی است و ثابت می‌کند تا مهربانی هست زندگی جریان دارد.

    شاهرخ بیگدلی، راننده تریلی حامل مخزن اکسیژن که از تهران راهی قائم‌شهر بود پس از بروز اشکال در یکی از چرخ‌ها با بیمارستان رازی تماس می‌گیرد اما وقتی به او می‌گویند اکسیژن ذخیره آنها در حال اتمام است، بدون توقف برای تعویض لاستیک تا بیمارستان می‌راند و در حالی به مقصد می‌رسد که لاستیک تریلر کاملا از بین رفته بود.

    اگر اکسیژن به بیمارستان نمی‌رسید …

    مهربانی را هرکس در جایگاهی که قرار دارد به نوعی معنا می‌کند و این راننده هم در جایگاه خود به بهترین شکل ممکن معنا کند، شاهرخ بیگدلی راننده تریلی و مرد جاده‌ها که این روزها بیشتر از قبل در جاده‌ها می‌راند تا بتواند سهمی در نجات جان انسان‌ها داشته باشد در گفت‌وگو با فارس، می‌گوید: روز قبل از استان بوشهر بارگیری کردم و به سمت استان مازندران در حرکت بودم که متوجه شدم مشکلی برای لاستیک خودرو به وجود آمده و وقتی پیاده شدم دیدم از بغل شکاف برداشته در مسیر فیروزکوه بودم که به‌دنبال آپاراتی بودم ولی وقتی از بیمارستان تماس گرفتند که وضعیت اضطراری شده باوجود اینکه خیلی شرایط سختی بود اما تصمیم گرفتم به‌جای رفتن به آپاراتی زودتر به بیمارستان برسم، در راه چندین بار پیاده شدم باوجود اینکه خیلی استرس داشتم تنها فکر و ذهنم بیمارانی بود که اگر اکسیژن به بیمارستان نمی‌رسید شاید نفس‌های آخرشان باشد.

    شاید سخت‌ترین روز زندگیم بود

    شاید سخت‌ترین روز زندگیم بود اما کار غیرممکن، ممکن شد طی این فاصله بیش از ۱۷۰ کیلومتر تماس‌های بیمارستان قطع نمی‌شد و یاد درد و رنج بیماران یک لحظه از نگاهم دور نمی‌شد گاز ماشین را گرفتم باوجود اینکه خطر داشت اما برگشت نفس بیش از ۱۶۰ بیمار به زندگی می‌ارزید.

     به خاطر نجات جان هموطنانم از کسی خسارت قبول نمی‌کنم

    وی اضافه می‌کند: وقتی به بیمارستان رسیدم از من شماره کارت خواستند تا هزینه را پرداخت کنند ولی در پاسخ گفتم هزینه‌ای دریافت می‌کنم؛ من به خاطر جان هموطنانم از کسی خسارت قبول نمی‌کنم؛ من به خاطر نجات جان هموطنانم از کسی خسارت قبول نمی‌کنم، به جای آن برای بیمارانی هزینه کنید الان روی تخت بیمارستان هستند و در نبود دارو و کمبودها رنج می‌کشند.

    ۲۸ سال است راننده هستم البته قبل از آن کمک راننده بودم البته این شغل موروثی و خانوادگی ما است و تمام اقوام و برادرهایم راننده تریلی هستند، این روزها کار من رساندن اکسیژن اضطراری به بیمارستان‌ها است البته باتوجه به نیاز روز جامعه در این زمینه داوطلب شدم و این کار را وظیفه خودم می‌دانم.

    این راننده خاطرنشان می‌کند: با توجه به شرایط بیماران کرونایی و اینکه خودم این بیماری را تجربه کردم تمام تلاشم را به‌کار می‌گیرم و این روزها بیشتر در جاده‌ها هستم شاید حدود چهار ساعت می‌خوابم تا بیماران کرونایی بیشتر از آنکه باید در رنج نباشند.

    این راننده بدون چشمداشت توانست لبخند را به لبان کادر درمان و بیماران بیمارستان برگرداند که همین لبخند برایش بهترین پاداش بود..

    برچسب ها :