در حالی که طیفی از اصلاحطلبان، تجمع اعتراضی در مشهد و چند شهر دیگر را به رقبای سیاسی نسبت میدهند، برخی رسانههای حامی دولت و جریان فتنه از اقدام به تشنجآفرینی و تبدیل اعتراض معیشتی مذکور به ناآرامی سیاسی استقبال کردند.
اسحاق جهانگیری معاون اول روحانی دیروز با متهم کردن منتقدان دولت گفت «مسائل اقتصادی را بهانه کردهاند که به نظر میآید پشت این قضیه مسئله دیگری باشد. کسانی که بانی این قضایا در کشور هستند دود آن به چشم خودشان خواهد رفت؛ آنها فکر میکنند که با این کار به دولت آسیب میزنند. وقتی که جریان اجتماعی و حرکت سیاسی در خیابان اتفاق افتاد حتما کسانی که آن را شروع کردهاند ادامه دهنده و کنترل کننده پایان آن نخواهند بود و دیگرانی خواهند بود که بر آن جریان سوار خواهند شد.»
حمیدرضا جلاییپور عضو مرکزیت حزب منحله مشارکت و از فعالان فتنه ۸۸ نیز مدعی شد تجمع اعتراضی در مشهد، از سوی جریان حزباللهی علیه دولت سازماندهی شده به نحوی فیلمبرداری شده که مورد پسند سایت بیبیسی نیز قرار گیرد. وی ادعا کرد این تجمع اعتراضی از سوی ستاد کاندیداهای شکست خورده سازماندهی شده بود اما دو سایت – کانال «آمدنیوز» و «کلمه» از تجمع دیروز و پریروز در چند شهر استقبال کردند و کوشیدند برخی اعتراضات معیشتی و اقتصادی را مصادره به مطلوب کنند. سایت و کانال کلمه توسط امیر ارجمند (مشاور فراری میر حسین موسوی) و برخی از عناصر فراری گروهک ملی مذهبی و حزب مشارکت که در فتنه ۸۸ نقشآفرین بودند، اداره میشود و در کنار آمدنیوز، نقش ویژهای در حمایت از روحانی در انتخابات ریاست جمهوری ایفا میکرد. در حقیقت جریان حامی فتنه سایت کلمه مدعی شد «از آنجا که بنا نیست مردم مطابق میل حاکمان فقط ستایشگرانی باشند که فریادهای اعتراضشان را صرفا در ایام انتخابات به گوش مسئولان برسانند، تجمع کرده و معترضانه از وضع معیشت خود و بیتدبیریها انتقاد کردند».
با این اوصاف میتوان گفت؛ سخنان معاون اول رئیس جمهور فرار به جلوست چرا که دولت به هشدار رهبری مبنی بر اینکه فتنه خط قرمز نظام است و دولتمردان باید با فتنهگران مرزبندی صریح داشته باشند، اهتمام نکردند. آیا دولت پس از چند سال عدم مرزبندی و همپوشانی با جریان فتنه، اکنون با تحرکات نیابتی این طیف وطنفروش بیدار خواهد شد؟ یا میخواهد صحنهگردانی «موتلف نمایان خائن» را پای رقبای دولت بنویسد؟ آقای جهانگیری و دیگر دولتمردان اکنون مجبورند برای حیثیت خود نیز که شده با فتنهگران و تحرکات جدید آنها مرزبندی کنند. در غیر این صورت، طبیعی است که به بازی در زمین دشمن متهم شوند. طیف افراطیون مدعی اصلاحات (اطرافیان خاتمی) که سازمان دهنده فتنه ۸۸ بودند، دولت روحانی را بارها رحم اجارهای خواندهاند. آیا آنها آماده اند چنین دولتی را پای فتنه خود قربانی کنند؟ چرا خاتمی این روزها ساکت است؟ و چرا جهانگیری، خاتمی و مشارکتیها را به چالش نمیکشد؟!
یادآور میشود ریشه اعتراضات مردمی، مشکلات اقتصادی است که از سوی دولت مورد کمتوجهی قرار گرفته است اما محافل ضد انقلاب میکوشند این اعتراض به حق را علیه نظام مصادره به مطلوب کنند؛ چنان که رضا ربع پهلوی و بیوه سرکرده سازمان تروریستی منافقین، اخیراً آفتابی شده و خواستار تغییر جهت اعتراض اقتصادی به ناآرامی و آشوب سیاسی شدند. برخی عناصر نفوذی و مأموریتدار گروهکها سعی در به انحراف کشاندن تجمعات اخیر داشتند که بعضی از آنها دستگیر شدند. این عناصر شعار دیکته شده وزارت خارجه رژیم صهیونیستی در سال ۸۸ (نه غزه نه لبنان) را تکرار میکردند.
در همین حال تام کاتن سناتور جمهوریخواه خواستار حمایت از معترضان به جمهوری اسلامی شد و ادعا کرد معترضان آمادهاند جانشان را در اعتراض به جمهوری اسلامی فدا کنند(!) وی مدعی شد میلیاردها دلار از پول مردم ایران، صرف فعالیتهای تهاجمی در سوریه و لبنان و عراق و یمن میشود.
کرباسچی: دولتمردان به جای کار کردن مانند اپوزیسیون حرف میزنند
دبیرکل حزب کارگزاران از معاون اول رئیسجمهور خواست مانند اپوزیسیون حرف نزند. کرباسچی همچنین از روحانی خواست در سخنرانیهای خود فعل ماضی به کار نبرد!
غلامحسین کرباسچی در کنگره استانی حزب گفت: من خیلی ناراحت شدم که شنیدم آقای جهانگیری هم مثل ما که کنار نشستهایم و انتقاد میکنیم گفتند عدهای از مدیران آویزان دولت هستند. خب آقای جهانگیری آنها را عوض کنید؛ قرار نیست همانطور که رهبری فرمودند شما هم مثل اپوزیسیون حرف بزنید. آقای جهانگیری اگر یک مشت مدیر آویزان هستند که نمیتوانند کار کنند والله بالله جوانان بهتر از آنها میتوانند کار کنند. جوانان مملکت یا بهتر از ما میفهمند و یا به اندازه ما، یا دلسوزتر از ما هستند یا به اندازه ما، یا تواناتر از ما هستند و یا به اندازه ما.
وی با انتقاد از برخی اظهارات رئیس جمهور پیرامون حمایت از دانشجویان ستارهدار تصریح کرد: من دلم میخواست که آقای رئیس جمهور به جای اینکه در مقام حقوق شهروندی بگویند نباید ما دانشجوی ستارهدار داشته باشیم کاش میآمد در چهار سال گذشته و در طول همین چند ماه گذشته در جلسه دولت از وزیر علوم سؤال میکرد که چند دانشجوی ستارهدار در کشور داریم. برو اینها را حل کن و در جلسه آینده بگو در چه وضعیتی هستند. کاش آقای روحانی ماهی یکبار سخنرانی کند و در آن فعل ماضی به کار نبرد.
دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی در همین راستا خاطرنشان کرد: اینکه ما فقط سؤال کنیم چه میشود و آیا مردم مخاطب این سخنان هستند؟ به وزیر اطلاعات و حراست بگو که دنبال زندگی خصوصی مردم نباشد.
دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی با بیان اینکه با همه ارادتی که دارم بسیاری از مدیران این دولت به خاطر همین حرفها و محافظهکاریها و به خاطر همین فعل ماضی که از طرف وزیر، مدیر و معاونان به کار میرود جرأت کار کردن و حل و فصل مسائل کشور را آنطور که باید و شاید ندارند، اظهار داشت: انتقاد جدی من به آقای روحانی این است که از نیروی جوان کشور در سمتها استفاده مناسبی نکردند و وزرا، مدیران و معاونین در همه بخشها سنین بالایی دارند. یک نفر را به عنوان وزیر جوان آوردند که نمیدانم چقدر در فکر کردن هم جوان است ولی باید فردی با توان و اراده برای حل مسائل کشور را روی کار بیاورند.
از تراژدی اکبر تا کمدی محمود!
«محمود احمدینژاد به اعتبار معرکهگردانیهای اخیرش خواسته یا ناخواسته در حال پای گذاشتن در مسیری است که پیشتر اکبر هاشمی رفسنجانی این راه را طی کرده بود و این طنز تاریخ است که دوگانه آنتاگونیستی «اکبر و محمود» علیرغم همه مواضع آشتیناپذیرشان اکنون در حال نزدیک شدن به یک «اینهمانی» تاریخی واقع شده است.»
داریوش سجادی نوشت: اگر نغز ماندگار «هگل» را مبنا قرار دهیم که «تاریخ دو بار تکرار میشود بار نخست بهصورت تراژیک و بار دوم بصورت کمیک» بدین اعتبار ظاهرا احمدینژاد نیز بعد از «تراژدی تاریخی هاشمی» اینک در مقام مطالبه سهم کمیک و تاریخی خود برآمده.
بیجهت هم نیست که اکنون مشاهده میشود «محمود» به یک همزادپنداری با رقیب پیشیناش رسیده و مانند هاشمی که در ۹۲ بعد از تلخکامی بابت حذفش از انتخابات ریاستجمهوری یاد مردم افتاد و گفت: هیچکس با استحقاقتر از علی(ع) برای حکومت بر مردم نبود، با اینکه مشروعیتش آسمانی بود. امّا پیغمبر(ص) به ایشان فرمودند: ببین مردم، تو را میخواهند یا نه؟. اگر خواستند، بمان و اگر نخواستند به خودشان واگذار کن … بیمانندی همچون علی(ع) نیز هرگز نمیتواند در جایگاه قیّمی مردم بنشیند.
بشارتی که اینک محمود را نیز در «بیتابی ناشی از مستوری» به صرافت آن انداخته تا بفرمایند: هر کسی در هر مقام و منصبی که باشد، اگر ملت او را نخواهد، او غاصب است و باید برود … هر اقدامی انجام دهد، تخلف است. هر تصرفی در بیتالمال انجام دهد، بعدا باید پاسخگو باشد.بخش کمیک ماجرای «محمود» آنجاست که «اکبر» در تراژدی خود نتوانست در مقابل مهابت مردمی انقلاب اسلامی توفیقی حاصل کند و همه نیشگونها و شیطنتهایش نهایتا با سرانگشت تدبیر مدیریت شد.کمیک بودن تکرار نقش تاریخی محمود از آن جهت مسموع و مشهود است که اولا مشارالیه در فقدان برخورداری از یک سازمان سیاسی و بدون احراز پرستیژ لازم در مقام دهانکجی و مبارزه طلبی برآمده.
این در حالی است که هاشمی رفسنجانی لااقل در تمشیت سیاستهای ایذائی خود هم برخوردار از پرستیژ بود و هم به لوازم یک نزاع با پرستیژ نیز التزام داشت و برخلاف ایشان اکنون سلف وی (محمود) در بیپرستیژترین شکل ممکن کمدی خود را مشغول تخت حوضی کردناند!
روزنامه بزککار شاکی شد /سیاستهای دولت، تضعیف پول ملی است
یک روزنامه لیبرال و حامی دولت اذعان کرد سیاستهای حمایتی دولت در سال آینده، زمینهساز تضعیف پول ملی است.
روزنامه شرق که به مدت ۴ سال بزککننده برخی رویکردهای غلط دولت بوده، در تحلیلی به قلم سیدغلامحسین حسن تاش مینویسد: اقدامات نئوکلاسیکهای وطنی برای تضعیف بیشتر ارزش پول ملی آغاز شده است. یکی از رسانهها چندی پیش نوشت قیمت دلار خیلی پایین است و بهانه و مستمسک برای توصیه به کاهش ارزش پول ملی نیز مثل همیشه حمایت از تولید داخلی و صادرات است.
بانک جهانی رقم GDP (تولید ناخالص داخلی) ایران در سال ٢٠١۶ را بر اساس برابری قدرت خرید، هزارو ۶٠۵ میلیارد دلار و بر اساس محاسبه معمولی، حدود ۴٢٠ میلیارد دلار اعلام کرده است؛ معنایش این است که نرخ ارز باید بر اساس برابری قدرت خرید، کمتر از هزار تومان باشد؛ یعنی قدرت خرید هزار تومان در ایران، حدودا برابر با قدرت خرید یک دلار در آمریکاست. به عبارت دیگر، اگر همان محاسبه GDP به روش معمولی را که به ریال حساب میشود و در نهایت تقسیم بر نرخ رسمی تبدیل ریال به دلار میشود، بهجای نرخ رسمی، تقسیم بر عددی کمتر از هزار کنیم، نزدیک به همان عدد هزارو ۶٠۵ میلیارد دلار به دست میآید.
من نمیگویم نرخ ارز باید بر این اساس تنظیم شود؛ اما این هم یک نگاه است و با این نگاه دلار خیلی گران است؛ اما تفکر اقتصاد نئوکلاسیک دائما دنبال کاهش ارزش پول ملی است و هیچ توجهی به آثار تورمی آن و قدرت خرید مردم و مسائل دیگر ندارد و بهانهاش هم قدرت رقابت تولید داخلی است. چرا میگویم بهانه، چون تولید داخلی دهها مشکل دارد که این تفکر هیچ توجهی به آن ندارد.
نویسنده خاطرنشان کرد: بهراستی تولید ملی از بیثباتی نهادینهشده بیشتر لطمه خورده است یا نرخ ارز پایین؟ بهراستی نرخ ارز پایین است، یا رانتجویان آن را پایین جلوه میدهند؟ آیا این ادعاها میراث سیاستهای شکستخورده تعدیل ساختاری نیست؟ آیا نظر همه تولیدکنندگان گرفته شده است، یا این نظر نمایندگان خودخوانده آنهاست؟ اینها پرسشهایی است که باید پاسخ داده شود. تجربه نشان داده است که اقتصاد بیثبات و پرنوسان، بهشت سفتهبازان و رانتخواران است و کارآفرینان و سرمایهگذارانی که دنبال تولید واقعی هستند، همیشه از نوسانات در قیمتهای کلیدی اقتصاد شکوه دارند.
احیای کارت سوخت به جای گرانی بنزین یا دادن چک به نتانیاهو
عضو مرکزیت حزب کارگزاران میگوید اگر پول بنزین را در چکی به نتانیاهو بدهیم، خطرش برای مردم کمتر است.
سعید لیلاز در کنگره استانی این حزب گفت: بعد از انتخابات سرعت رشد اقتصادی و ارتباط رئیسجمهور با روشنفکران کم شد و این تحولات باعث شده زمانی که دولت دست به اقدامی میزند مردم و روشنفکران استقبالی نکنند.
وی تاکید کرد: جالب است اسمهایی را درست میکنیم که مانند رستم خودمان میترسیم. دیروز میگفتیم چالش اما امروز میگوئیم ابرچالش.
این فعال سیاسی اصلاحطلب ادامه داد: اقتصاد ما وضع بدی ندارد. رشد اقتصادی ما در شش ماهه اول امسال ۶ درصد بوده است. طبقه کارگری امروز قدرت خرید دارند. امروز قدرت خرید بالا رفته است. در یک سال یک میلیون و ۶۰۰ هزار خودرو به طبقات فرودست فروختهایم.
لیلاز به موضوع افزایش قیمت حاملهای انرژی اشاره کرد و افزود: من میدانم وقتی بنزین قیمتش افزایش پیدا میکند یعنی چه. امروز مصرف بنزین نسبت به گذشته ۲۰ میلیون بیشتر شده است. ما کشوری هستیم که بنزین میسوزانیم و آلودگی هوا ایجاد میکنیم. به خدا اگر این پول بنزین را در چکی به نتانیاهو بدهیم خطرش برای مردم کمتر است.چرا باید این ثروت ملی را به سم تبدیل کنیم؟
درباره بند اخیر سخنان لیلاز باید خاطرنشان کرد که تنها چاره صرفهجویی مصرف و جلوگیری از آلودگی هوا، گران کردن ۵۰ درصدی بنزین و تحمیل عواقب سنگین آن به طبقات پایین جامعه نیست. راه معقول، همان سهمیهبندی بنزین و استفاده از کارت سوخت بود که در کشور اجرا شد و نتایج بسیار مثبتی هم داشت اما برخی دولتمردان از سر لجبازی و سیاهنمایی و انکار دستاوردهای دولت گذشته، یکسره سهمیهبندی را زیر پا گذاشتندکه نتیجهاش به قول آقای لیلاز شده آلودگی هوا.