«گشایش» و شاعری دردشناس

چاپ

خبرگزاری فارس: «گشایش» و شاعری دردشناس

به گزارش رامسرنوین به نقل از خبرگزاری فارس- گروه کتاب و ادبیات:

منم آن یوسف دلتنگ که بغضش چندی ست

با صدای جرس قافله ها می شکند

گوته می گوید: ایرانیان همه هوشمند و با ذوق و شاعر پیشه اند.

آنچه که در نگاه اول و خوانش اجمالی « گشایش»، مجموعه شعر شاعر جوان آینده دار این دیار کهن، محمد شکری فرد می توان دریافت همین ذوق و هوش ادبی ست.

مجموعه شعر «گشایش» دومین مجموعه شعر محمد شکری فرد است که در ۲۳ سالگی شاعر در بهار ۱۳۹۶ از سوی انتشارات شهرستان ادب در ۱۰۰۰ نسخه چاپ و با قیمت ۷ هزار تومان راهی بازار نشر شده است.این مجموعه با ۳۱ شعر در قالب های غزل، چهارپاره و مربع ترکیب خلق شده است.غالب اشعار در موضوعات آیینی، اجتماعی، عاشقانه، و مسائل روز است.

«گشایش» را می توان به دو بخش کاملا مجزا از هم تقسیم کرد.در قسمت اول با اشعار عاشقانه و اجتماعی شکری فرد رو به رو می شویم و در قسمت دوم موضوع شعرها آیینی، انقلابی و دفاع مقدسی ست.

با توجه به تنوع موضوعی و ساختارمندی که اشعار این مجموعه دارد می توان آن را به عنوان نماینده ای سالم برای شعر جوان امروز کشور معرفی کرد.

امروزه غزل به یک جریان تقریبا یکنواخت تبدیل شده است که البته در بستر همین یکنواختی ِ عادی شده، حرف های خوبی هم برای گفتن دارد. اتفاقی که در شعر کلاسیک شاعران جوان امروز می افتد، البته برای آن ها که هوش تمیز و تشخیص دنباله رو و آفات این مساله را دارند، اتفاقی خوشایند است.

کمتر دیده می شود شاعری در طول عمر شاعری خود وابستگی و حب وطنی خود را در آثارش خلق نکرده باشد. موضوعی که  در آثار محمد شکری فرد نیز مسجل است:

با من قدم قدم همه ی شهر را بگرد

تبریز در کنار تو تبریز عاشقی ست

شاعر گریزهای زیبایی در عدم استفاده از تقلید و تکرار قافیه و ردیف های مستعمل دارد. ازآنجا که واژه ی ملموس «خلق» همواره به دنبالش معنای یک چیز جدید را هم آورده است، شعر جوان امروز باید سعی در کشف و به کارگیری قافیه و ردیف های نو کند. البته این به معنی عدم موفقیت صد درصدی در استفاده از قافیه و ردیف های دم دستی نیست. چه بسیار شعرها شنیده ایم با قافیه و ردیف هایی که در دفتر هر شاعری هست اما روح و روان و جانمان را صیقل داده و از دورترها به تشویق وا داشته.

از نو گرایی ردیف و قوافی «گشایش» نباید غافل شد:

از ازل می پروراندم در دلم مهر تو را

عاشقت بودم ولی در حال حاضر بیشتر

نشان خون دل خوردن چنین ارزانی ما شد:

گل سرخ شکفته روی سنگ سرد قبر ما

آسمان جایی برای مشق پرواز من است

از عقاب تیز بال و چشم شاهینش چه باک؟!

سحرگاهان صبا با من از احوال تو می گوید

خبرهای من از تو هر چه فوق العاده تر بهتر

مرا که خسته ترینم بکش در آغوشت

که طفل در بر بیگانه خفتنش سخت است

دوستان انصاف پیشه کرده از پیش آمدند

جای خنجرهایشان بر سینه باقی مانده است

و…

در بیت:

دستت اگر به میوه ی ممنوعه می رسد

دستی ببر به چیدن آن ؛در هوس نمان

می توان به آزادی بیان شاعر اشاره کرد و جرات و جسارتی که شاعر در خلق معنا دارد. ساختار و هدفی که از فرمایشات فاصله می گیرد و چیزی مثل پرواز را دنبال می کند. یادم می آید چندی قبل مقاله ای راجع به شاخص های توسعه فرهنگی می خواندم و نقش هنر در آن که جز لاینکف هست و چه زیبا به آزادی بیان در هنر و شعر و…اشاره شده بود.ابیات زیر را می توان نمونه هایی از این جسارت ها دانست:

زیبایی تو وصف نشد در غزل من

باید به تو پرداخت در افسانه ی نیما

گره گشایی زلفت گشایش غم هاست

همان که بوده ام از دیرسال در صددش

محمد شکری فرد دردهای جامعه اش را می شناسد و دلش میخواهد رسالتش فراموش نشود؛ قلم که به دست می گیرد یاد اشک هایی می افتد که دیگران نمی بینند، یاد زخم هایی می افتد که همه نمی شناسند و یاد پینه هایی که فقط دست ها توان درکش را دارند و پیشانی ها.مگر نه اینکه شاعر رسول بیان درد هاست و وارث نشر غم ها؟!

 ما در شعر جوان امروزمان عاری و خالی ازین دردها و سوزها نیستیم.شکری فرد در بخشی از غزل هایش خبر از بهبود این دردها می دهد و واژه ی امید را در رگان مخاطب جاری می کند:

شب دلواپسی ما سپری خواهد شد

دیدن صبح دل انگیز تماشا دارد

صخره تنها سهمش از هر موج سیلی خوردن است

صخره ام، می ایستم، از دست سنگینش چه باک؟!

خواب دیدم سفر دور و درازی دارم

به گمانم قفس چلچله ها می شکند

بخش دیگری که در غزل های «گشایش» جلب توجه می کند غزل مرثیه هایی ست که شاعر بنا به اتفاقات پیرامون زندگی اش سروده است. اما نه در چند جمله موزون! فضای اندوهگینی که شاعر در این اشعار خلق کرده است مخاطب را کاملا تحت تاثیر قرار می دهد:

از میان تمام مردن ها، برگزیدی تب شهادت را

کم نظیر است در صف مردان، چون تو زیباپسند اسماعیل

شاعران نوحه خوان حادثه اند، چشم ها رودرود گریانند

آسمان ها سیاه پوشیدند، در عزای سیاوشی دیگر

اما همانطور که در ابتدای این یادداشت عرض کردم بخش دوم مجموعه شعر «گشایش» اختصاص دارد به قالب های چهارپاره، مربع ترکیب و… در موضوعات آیینی و انقلابی.

تاکید به گزینش و پرداخت به آرمان ها وارزش های والای انسانی اسلامی و ایرانی همواره از دیرباز در آثار هنرمندان بالاخص در مقوله شعر و شاعری بوده است.

محمد شکری فرد را به جرات می توان جزء چند شاعر همیشه سینه چاک و البته تاثیر گزار شاعران نسل چهارم انقلاب اسلامی دانست که در عرصه های مختلف فرهنگی، اجتماعی و سیاسی از اعتقادات قلبی خود دست نکشیده، بسیاری از بی مهری ها و تهمت ها را به جان خریده و قلم فرسایی کرده است:

جنگی که در گرفت پیاپی ادامه داشت

وعده وعید سلطنت ری ادامه داشت

فتنه به فتنه تا «نهم دی» ادامه داشت

می خواستند باورمان را عوض کنند

اندیشه های برترمان را عوض کنند

به گوش باش که بانگ یمن شنیدنی است

که ناله های اویس از قرن شنیدنی است

صدای شیون هر پیرزن شنیدنی است

مراثی اش به تن بی کفن شنیدنی است

به پاست هلهله ی جمع شامیان اینجا

چه می کنند خدایا حرامیان اینجا

«گشایش» در نوبت خود از مربع ترکیب های خوبی در آیین و مذهب و باورهای جامعه استفاده کرده است. از حسی که در قلم جاری ست و از واژه هایی که می خواهند پدری را آرام کنند و مادری را تسکین بدهند مشخص است که شاعر جوانمان، محمد شکری فرد چون بغض های کشیده و چشیده وطنش را، آرمان هایش را و آیینش را دوست دارد:

باری نشسته رو به ضریحت قلم به دست

آورده است قلب تو را با قسم به دست

می آید التفات چنینی چه کم به دست

هرگز نیامده ست مگر در حرم به دست

مداحی تو شاه خراسان و من؟! عجب

از جانبت محبت چندان و من؟! عجب

گرچه همیشه در دل جنگ است میهنم

آماج تیرهای فرنگ است میهنم

بیچاره! گربه نیست پلنگ است میهنم

هرگز مباد خون شهیدان هدر شود

خونی که ریختند فراوان هدر شود

چشم انتظار آمدن توست مادرت

در فکر جسم بی کفن توست مادرت

بیمار زخم های تن توست مادرت

گوشش به زنگ در زدن توست مادرت

شاید دوباره پا بگذاری به خانه اش

افزون شده ست سوز غم جاودانه اش

باتوجه به آثار و اشعاری که از این شاعر هم زبان تا کنون شنیده ام و تسلط خوبی که در قالب های مطول از او سراغ دارم، اعتقادم بر قوت دو چندان این قالب شعری در دیگر آثار این شاعر، در آینده ای نه چندان دور می باشد.

شاعر هر از گاهی در دل این اشعار با فضاسازی های مناسب مخاطب را به طرزی عجیب شگفت زده می کند:

همیشه از تو به ما از برادری می گفت

شبی به شهر طراوت می آوری، می گفت

میان صحبتش الله اکبری می گفت

و با توکلی آرام آذری می گفت:

شَهر بزکلنجاقدور منیم گوزل بالاما

و گوی اروکلنجاقدور منیم گوزل بالاما

 توجه به ارزش ها و باورها و اعتقادات و گنجاندن و استفاده از توان قلمی و احساسی شاعر در آثار، حب وطن و اشاره به شهر و لهجه و علاقه به تمام نفس هایی که در شهرش کشیده، عشق این بزرگ واژه ی ناب و همیشه بزرگ، غم ها، دردها، سوزها، گدازها و خاطرات و… همه و همه سطرهایی از آفرینشی ست که در قالب غزل ها و مربع ترکیب ها و… در «گشایش» پیش روی مخاطب قرار گرفته است.

 دوباره خواندنش را به خودم توصیه می کنم وبه همین سطور در این مجال بسنده می کنیم. منتظر دیگر آثار این شاعر جوان آینده دار، محمد شکری فرد می مانیم. امید که راهی و پرتوی باشد به والا.

 شبنم فرضی زاده یکم آبان ماه