به گزارش نیمه پر به نقل از بلاغ، یکی به نمایندگی از دولت گفت: با توجه به نزدیک شدن انتخابات و هَوار شدن انواع و اقسام بدبختیها سرمان و درآمدن گند برجام، فریدون، مدیران نجومی و انواع اختلاس ریز و درشت، در آستانه شکستن کمرمان، تصمیم گرفتیم نزد یک دعانویس خبره برویم که اقدس خانم فامیل خانم ابتکار آدرسش را به ما داد.
او یک سرکتاب برایمان باز کرد و گفت: اوضاع مملکت خیلی خراب است و باید فکر بکری بکنید، یک چند تا دعا داد که در پاستور چال کنیم، یکی هم داد گفت بروید در قبرستان ساعت ۳ نصف شب، در کنار قبری کهنه چال کنید.
ما هم که همینطور آب دهان قورت میدادیم به اتفاق گفتیم: میترسیم.
گفت: چارهای نیست، اجنه اینطور گفتهاند.
بعد هم گفت: باید همه مردم را اطعام کنید.
یکی به نمایندگی از دولت ادامه داد: نشستیم عقلهایمان را روی هم گذاشتیم و فکر کردیم که چه کار باید بکنیم، تصمیم گرفتیم سیبزمینی توزیع کنیم.
بعد دیدیم کار دولت از سیبزمینی گذشته است و باید سبد کالا را هم بیخیال شویم و بسته غذایی توزیع کنیم.
دیدیم خزانه خالی است و بودجه برای این کار نداریم، بدبختی که یکی دوتا نیست برای دولت بینوا، یکم از این مدیر نجومی قرض کردیم، یکمی هم از آن اختلاسچی گرفتیم، خلاصه با اوضاع خراب دولت و خزانه خالی، یک مقداری پول جور کردیم تا انتخابات بتوانیم یک چند باری بسته غذایی میان ملت توزیع کنیم، شاید این اختلاسها و حقوقهای نجومی یادشان برود.
این یکی به نمایندگی از دولت همینجوری که حرف میزد گفت: بدبخت شدیم، یعنی خاک بر سر شدیم رفت پی کارش، مگر اینکه اختلاسگران گرامی کمک کنند کمر دولت نشکند.
انقدر این سری به دولت فشار آمد که کمرش رگ به رگ شد، پزشکان گفتهاند اگر یک کم دیگر فشار بیاید میشکند و باید گچ بگیریم، دم انتخابات دیگر نمیتواند دولت بدبخت کمرش را راست کند، الان هم خمیده و عصا به دست راه میرود و به امور رسیدگی میکند.
از طرفی به خاطر میانگین بالای سنی دولت، انواع و اقسام امراض در دولت وجود دارد، نمیتوانیم یک خبر بد به وزرا بدهیم چرا که بیم سکته میرود. همینجوری گذاشتیم خوش باشند، یک وقت بر اثر فشار کار، دار فانی را وداع نکنند، الان هم که مرگ و میر زیاد شده، آدم میترسد و نمیتواند ریسک کند.
یکی به نمایندگی از دولت اصلا نفس نمیکشید و فقط حرف میزد و میگفت: وضع خیلی خراب است، دیگر گفتیم ما که در دولت کدبانو زیاد داریم، یکم غذای گرم بپزیم با شیر بدهیم درِ مدارس، عقلمان دیگر به چیزی قَد نمیدهد.
هرکاری میکنیم، این ملت میگویند از دولت قبل تقلید میکنند، فقط مانده یک خودکشی دسته جمعی بکنیم که آن هم با اجازه خانم ابتکار، ابتکار خودمان است، الان در مرحله جلب موافق هستیم.
این یک نفر قول داد بعدا بیشتر برایمان قصه انتخاباتی بگوید.