اخلاق، عدالت و صلح؛ قطعات گمشده پازل مدیریت مسیحایی جهان امروز/ چگونه صلح به نام مسیح(ع) مصلوب می‌شود؟

چاپ

به گزارش نیمه پُر رامسر، سالروز میلاد حضرت مسیح(ع) به عنوان یکی از بزرگ‌ترین پیامبران الهی و شخصیتی، که در کتاب مقدس مسلمانان یعنی قرآن کریم از وی به «روح‌الله» تعبیر شده است، در بخش بزرگی از گستره جهان که به آیین مسیحیت تعلق دارند با برگزاری جشن و شادکامی همراه است.

البته هستند افرادی که دغدغه و نگرانی‌هایی نیز در زمینه اوضاع کنونی بشر در جامعه و جهان امروز داشته و بررسی نقش ادیان در کمک به انسان‌ها در چنین شرایطی را بسیار حائز اهمیت می‌دانند، چراکه براساس شواهد و دلایل کافی پیروان دین مسیحیت در طول تاریخ بشر نژادپرستی و برتری‌جویی را نسبت به پیروان مذاهب دیگر مانند مسلمانان و یهودیان اعمال کرده و حتی با هم‌نوعان مسیحی خود نیز به تکفیر، شکنجه، قتل و آدم‌سوزی روی می‌آوردند.

شکی نیست که هرکس فلسفه‌ای برای زیستن دارد که نگرش‌ها، کنش و واکنش‌های او را سامان می‌دهد و این فلسفه وقتی به نوعی موقعیت اجتماعی و جمع‌گرایانه پیدا می‌کند به شکل آیین، دین و مذهب نمودار می‌شود، زیرا جماعتی را که به یک فهم مشترک رسیده‌اند در کنار هم گرد می‌آورد و این گونه است که اخلاق دینی، احکام و آیین‌های مبتنی بر آن فلسفه دینی را شکل داده و هنجارهای اجتماعی را پدید می‌آورند.

عدالت‌خواهی و صلح‌طلبی بر محور ادیان
بر این اساس باید دین را در عقلانیت بشر جست‌وجو کرد و شکی نیست که یکی از شاخصه‌های عقلانیت بشری، که به شکل مستقلات عقلانی شکل گرفته است، عدالت و برابری است، زیرا عقل حکم به حسن عدل و نکوهش ظلم کرده و در همین چارچوب است که عقلانیت انسانی در شکل حسن صلح و نکوهش تجاوز، خونریزی و جنگ خودنمایی می‌کند.

پس از منظر منصفانه، بیان این نکته ضروری است که همه ادیان و مذاهب به یک معنا بر محور عدالت و صلح شکل گرفته و جامعه را در این چارچوب مدیریت و هدایت می‌کنند، البته همین عقلانیت حکم می‌کند که انسان ظلم‌ستیز بوده و به دفاع از مظلوم بپردازد.
بنابراین عدالت‌خواهی،‌ صلح‌طلبی و ظلم‌ستیزی از سوی همه ادیان آسمانی ازجمله دین مسیحیت تأیید شده، ظلم و ستم را قبول نداشته و آن را تقبیح کرده است، اما تاریخ هزارساله اخیر قاره اروپا به عنوان مرکز و مقر مسیحیت نشان دهنده جنگ و خون‌ریزی در این بستر بوده و این سوال را در اذهان متبادر می‌سازد که آیا مسیحیت براساس محبت و صلح استوار است؟

مسیحیت، دینی تاریخ‌مند نه برآمده از تاریخ
دین مسیحیت یکی از ادیان مهم جهانی است که در سراسر دنیا، دارای بیش از دو میلیارد پیرو است، آغاز پیدایش این دین به بیش از ۲۰۰۰ سال پیش بر می‌گردد، مسیحیان خود را پیرو پیامبر الهی، حضرت مسیح(ع) دانسته و به این گروه «نصاری» نیز اطلاق می‌شود که آیاتی از قرآن کریم نیز در مورد حضرت مسیح(ع) و مسیحیان نازل شده است.

در واقع از نظر کارشناسان، مسیحیت یک دین تاریخ‌مند است، یعنی به اعتباری در دل تاریخ شکل گرفته است، بدین معنا که شخصیتی به نام عیسی(ع)، مجموعه تعالیمی را بیان کرده که معمولاً اخلاقی بوده، اما دین شدن مسیحیت بر خلاف اسلام در طول زمان اتفاق افتاده است.

در اسلام، دین با مؤسس آن شکل گرفته و در دوران خود او به اکمال و اتمام رسیده، سپس در طول زمان، از سوی امامان توضیح و بسط داده شده است، اما در مسیحیت، دایره دین در زمان شخص مسیح(ع) بسته نمی‌شود، بلکه در دوران بعدی شکل دینی پیدا می‌کند، البته باید دقت کرد که این نکته به این معنا نیست که بگوییم مسیحیت برآمده از تاریخ است.
همچنین اندیشمندان بر این باورند که مسیحیت در یک بستر رومی–یهودی شکل گرفته است، پیام عیسی(ع) در فلسطین متولد می‌شود که در آن زمان در دست روم بوده و به همین جهت ساختارهای درونی مسیحیت اشباع شده از میراث رومی مانند مفاهیم اُسقف و حجیت کلیسایی است.

کلیسای مسیحی و دولت‌ها؛ تعامل یا تقابل
در دنیای امروز مسیحیت، مرز دولت و کلیسا، به خصوص در جوامع غربی کاملاً روشن و مشخص نیست، به ظاهر چنین به نظر می‌رسد که این رویارویی به نفع دولت‌ها به پایان رسیده اما در واقع اهمیت برخی مسائل فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و شکل‌گیری جناح‌های سیاسی جدید، سطح این رویارویی را به قالب‌های جدیدی منتقل کرده که علاوه بر تعیین رابطه دولت و کلیسا، در زمینه ارتباط با جامعه و تبلیغ این آیین در میان مردم جهان نیز دارای تأثیر است.

در این زمینه نیز کارشناسان غربی بر این فرض اعتقاد دارند که رویکردهای سیاسی مسیحی در غرب نسبت به دولت، برخاسته از نوع تلقی آن‌ها از سه شاخص عرفی‌شدن، سرمایه‌داری، و تجدّد بوده که لزوماً دلایل مذهبی ندارد، بلکه نوع دیدگاه‌های سیاسی در شکل‌گیری باورهای دینی مؤثر بوده است، بنابراین گرایش سیاسی اجتماعی کلیساها بر نحوه تفسیر آن‌ها از متون مسیحی تأثیر مستقیم داشته است.

همچنین به نظر کارشناسان در جوامع اروپایی و ایالات متحده، نمی‌توان بررسی سلوک مذهبی را دور و جدا از نگرش‌های سیاسی انجام داد، چراکه مولفه‌های سیاسی، در تکوین باورهای اجتماعی جدید در میان صاحب‌نظران کلیسایی از پروتستان یا کاتولیک نقش داشته و در مورد آن‌ها باورهای سیاسی و مذهبی با هم گره خورده‌اند.

این فرضیه با این دیدگاه که معتقد است که امروزه مذهب در غرب هیچ ربطی به موضع‌گیری‌های سیاسی‌اجتماعی فرد ندارد، تفاوت کلی داشته و به وجود رابطه معنادار میان نحوه تلقی سیاسی و نوع باورهای مذهبی در غرب قائل است.

همچنین از سویی دیگر نیز اندیشمندانی از قبیل «هانس کونگ»، مسیح را نوری می‌دانند که رای میلیون‌ها انسان سراسر کره در جهت‌گیری، میزان و یک الگوی زندگانی جهت ارتباط با زنان و مردان هم‌نوع، جوامع انسانی و در نهایت با خداوند بوده و امیدی به زنان و مردان بی‌شماری بخشیده که نام آن‌ها در فهرست تاریخ هیچ کلیسایی نیامده اما مسیح(ع) را به‌عنوان الگو برگزیده و از طریق وی پی به رستگاری خود و محتاج بودن به درگاه الهی برده، خشونت نمی‌ورزند، گرسنه و تشنه عدالت، صلح جوی و به‌خاطر عدالت در آزار هستند.

فرهنگ دینی، بسترساز صلح جهانی
در همین زمینه محمد تقی‌زاده کارشناس مسائل فرهنگی به خبرنگار ما گفت: امروز ضمانت صلح و آسایش جهانی در گرو مدیریت نخبگان و بزرگان ادیان شکل می‌گیرد نه دولت‌های منفعت‌طلب چرا که مردم در مدار و حول رفتار فرزانگان خویش اندیشیده و عمل می‌کنند.

وی افزود: فرهنگ، هویت و سنت در جهان امروز ما خاستگاه و ریشه هر تغییری بوده و در این زمینه نقش انکارناپذیر و حتی بی‌بدیلی را ایفا می‌کند، چراکه بدون شک همه ارزش‌های بشری که براساس آن‌ها مردم به زندگی خود مشغول هستند ریشه در چنین سنت معنوی و دینی جهانی داشته و دارد.

این کارشناس مسائل راهبردی تعامل و درک درست میان ادیان را لازمه و نیاز ضروری امنیت، صلح و آرامش جهانی دانست و خاطرنشان کرد: دین در سبک زندگی بشر و پیاده‌سازی صلح جهانی دارای نقش بی‌همتایی است چراکه بسترهای عقلانی ادیان بشر را برای نزدیکی، گفت‌وگو و پذیرش اصول اساسی مانند عدالت و صلح فراهم می‌سازد.

وی در تشریح دلیل این ادعا اضافه کرد: همه ادیان الهی در رأس خود به نخبگانی از بشر تعلق داشته و دارند که هم در اوج عقلانیت انسانی بوده و هم فراتر از عقل بشری به عنوان فرستاده الهی با عقل کل هستی یعنی خداوند از طریق وحی ارتباط مستقیم داشتند، بنابراین این دین است که می‌تواند نقش محوری را در این زمینه ایفا کند.

سکولاریسم، چالش جدی مسیحیت در مدیریت صلح جهانی
تقی زاده در ادامه با اشاره به وجود نگاه واحد از منظر وحی درخصوص ماهیت دین، بیان کرد: از منظر تعالیم الهی دین همواره نزد خداوند اسلام بوده و این همان تسلیم امر خداوند بودن است که در آموزه‌های همه ادیان الهی مشترک بوده و هست، اما با وجود ستیزه‌های بسیار موجود در جهان امروز به میان آوردن سخن از صلح جهانی، اخلاق و عدالت به نوعی با دشواری‌هایی همراه است.

وی تصریح کرد: امروزه بهره‌مندی از بزرگ‌ترین گستره جمعیتی مذهبی در جهان و در دست داشتن قدرت اجرایی و اعتقادی بسیاری از دولت‌های بزرگ جهانی که نشان از نقش بسیار مهم این دین در برقراری صلح و مبارزه با ظلم و استبداد دارد، اما با وجود اشتراکات فراوان میان ادیان ابراهیمی، در تعارض با تعالیم حضرت مسیح(ع) به جنگ افروزی و تفرقه بین ادیان و مردم جهان با به راه انداختن تحریم، تهدید و جنگ‌ها پرداخته و جهانی را در راستای خواسته‌های شیطانی آخرالزمانی لابی‌های مخفی به آشوب کشیده است.

این کارشناس مسائل فرهنگی با اشاره به نقش کلیساها در مقابل رویه در پیش گرفته شده دولت‌ها در غرب، اظهار کرد: سه دیدگاه درمورد دولت‌ها در نگاه کلیسا مورد بحث و نقد قرار می‌گیرد که دیدگاه نخست، جنبه تأییدمدارانه داشته و دولت سرمایه‌داری پیشرفته را مشروع می‌داند، اما دیدگاه دوم، برخورد اصلاحی دارد، یعنی خواستار برخی تحولات بنیادی در ساختار دولت‌ها بوده ولی ارکان آن را رد نمی‌کند و دیدگاه سوم جنبه انکاری و مقابله داشته و نظام‌های سیاسی غربی را از ریشه‌ مورد نقد قرار می‌دهد.

تقی زاده در پایان گفت: سه مولفه رشد سرمایه‌داری، مدرنیته و سکولاریسم جوامع غربی، تفکر و عملکرد جریان‌های مسیحی را کاملا تحت تاثیر قرار داده به‌گونه‌ای که آن‌ها را به تجدید نظر در بساری از عقاید قبلی خود و تأیید اصول جامعه مدنی دولت مدرن کرده است، و در همین راستا کلیساهای مسیحی، امروزه در غرب خود را با واقعیت سیاسی و اهداف دولت‌ها سازگار ساخته و با توجه به تغییر نقش دولت‌ها در جوامع معاصر، کلیساها را نیز به فکر اصلاحات بیشتر انداخته است.

مسیح(ع)، پیشگام اقتدای بشریت به آخرین منجی
همچنین حجت‌الاسلام عباس حسنی کارشناس مهدویت با اشاره به اینکه حکومت جهانی‌ یک حلقه اتصالی بین ادیان می‌طلبد، در زمینه ارتباط مسیح(ع) با تشکیل حکومت جهانی صالحان درکنار منجی بشریت وعده داده شده در همه ادیان از نسل پیامبر آخرالزمان خاطرنشان کرد: چون اکثریت بشر به دین این پیامبر اولوالعزم(مسیح علیه‌السلام) معتقد هستند، خداوند متعال او را محل اتصال همه بشریت قرار داده است تا دین اسلام که آخرین پیام حق برای بشر است با اقتدای او به آخرین منجی متعالی شود.

وی افزود: پس حضرت مسیح علیه‌السلام با اقتدای خود به حضرت مهدی(عج) در تشکیل صفوف مومنین به هماهنگی و یکپارچگی بشر می‌پردازد و حقیقت را برای صالحان کشف می‌کند همانطور ایمان اهل کتاب در آیه ۱۵۹ سوره نساء قبل از مرگشان در هنگامه ظهور به همین معنا است.

این استاد حوزه علیمه با بیان اینکه از نگاه قرآن کریم تحریف اولیه از جانب نحوه سخن گفتن در مورد مسیح علیه‌السلام است، اظهار کرد: چراکه آن‌ها می‌گویند مسیح کشته شده است ولی قرآن آن حضرت را در آیه ۱۵۸ سوره نساء، رفعه‌الله الیه معرفی می‌کند و علت این تفکر را شبهه می‌داند.

حلقه وصل مسیحیان با حجت آخرالزمان
وی اضافه کرد: تحکیم مبانی دین متوقف بر تبعیت از رسولان الهی است و چون پیامبر اولوالعزمی غیر از حضرت عیسی(ع) تا پیامبر آخرالزمان نیست، پس تحکیم مبانی دین متوقف بر معرفی آن حضرت بوده چنانکه اهل کتاب خود معطوف به بیان انجیل از پیامبر هستند.

این کارشناس مسائل مهدویت، بیان کرد: درعصر حاضر نیز با وجود تغییر بسیاری از کتب آسمانی، با ظهور مسیح حرکتی رخ خواهد داد که منجر به نجات مسیحیت از خطرات می‌شود، چراکه دست تمام مسیحیان مورد ستم قرار گرفته را در دست حجت آخرالزمان قرار می‌دهد.

حسنی در پایان ایجاد قسط و عدل را براساس آیه ۲۹ سوره اعراف وظیفه همه انبیاء دانست و تصریح کرد: پروردگار سهم ویژه‌ای برای حضرت مسیح قرار داده است زیرا پیروان حضرت محمد(ص) و پیروان حضرت عیسی(ع) که ۶۰۰ سال قبل از او می‌زیسته هماهنگ با هم به حضرت مهدی(عج) اقتدا خواهند کرد.

ظهور مسیح، تنها بهانه‌ای مضحک برای جنگ و آشوب در جهان امروز
به گزارش بلاغ، می‌توان گفت که امروز پیوند میان مسیحیت انجیلی و یهودیت صهیونیست، که ناشی از نفوذ اندیشه یهود صهیونیسم در مسیحت بوده است، بیش از آنکه سیاسی باشد، بستری فرهنگی دارد که در عمق اعتقاد آن‌ها به آینده و سرنوشت جهان نهفته و این باور نیز بر پایه الهیات آرماگدون و جنگ نهایی بین لشکر خیر و شر در غرب آسیا و شمال آفریقا استوار است.

براساس اعتقاد پیروان این مکاتب، شرط ظهور دوباره مسیح بروز یک جنگ عالم‌گیر هسته‌ای است و دنیا باید برای رسیدن به صلح نهایی هزینه این جنگ مقدس را بپردازد، آمریکا به همراه دولت‌های غربی این نبرد را رهبری می‌کند که حق دارد مقدمات آن را فراهم کرده، پایگاه‌های خود در این منطقه را توسعه داده و از آن جهت که نقطه کانونی این نبرد را در فلسطین اشغالی می‌دانند، از رژیم صهیونیستی حمایت کند، همچنین در همین راستا عراق را اشغال، سوریه را در اختیار گرفته و ایران را تحت فشارسیاسی‌اقتصادی و محاصره نظامی قرار دهد.

حال در انتهاء نکته حائز اهمیت این است که سردمداران یک جریان حکومتی سکولار ادعای زمینه‌سازی برای ظهور مسیحی را دارند که نه تنها یک سکولار نبوده، بلکه پیامبری الهی به شمار آمده که آنچه عملی می‌کند به یقین حکم الهی است که نشان می‌دهد هیچ وجه تشابهی میان منتظران مسیح با خود مسیج وجود ندارد.

سوال این است که حضرت مسیح که پیامبر صلح و رحمت است چگونه می‌تواند جنگ‌ها و اقدامات مملو از بی‌رحمی آمریکا و رژیم صهیونیستی در جهان به خصوص غرب آسیا را تأیید و تحمل کند که نیاز فطری بشر به منجی و حاکمیت عدل الهی و صلح جهانی را در لباس مذهب با پیوند جدانشدنی با قدرت در دست گرفته و با تشکیل مثلث زور، زر و تزویر به سوی هدف‌های خاص خود جهت می‌دهند تا با حمله به کشورها و ایجاد جنگ و تفرقه بین ملل و ادیان مختلف، در واقع صلح و عدالت را به سخره گرفته و تنها بر اهداف خود تأکید ورزند؟.

بلاغ